نیروانا در سنت بودایی ، رهایی از رنج ، وابستگی و تمایلات نامیده می شود. این حالت به عنوان بالاترین هدف هر موجودی از جمله انسان فرض می شود. در روایات دیگر نیز مفاهیم مشابهی وجود دارد. در عمل ، دستیابی به نیروانا بسیار دشوار است ؛ فقط تعداد کمی از افراد موفق می شوند.
مردم تمایل دارند برای چیزی تلاش کنند. در مورد چیزی خواب ببینید ، برای رسیدن به اهداف خاص چند قدم بردارید. درک درستی از آنچه برای یک شخص خوب است و چه چیزی بد است ، و هنگامی که اختلافاتی بین خواسته ها و واقعیت ایجاد می شود ، فرد ناامیدی ، درد ، ترس و سایر احساسات منفی را تجربه می کند.
بسیاری از مردم معتقدند اگر به آنچه نیاز دارند برسند خوشحال خواهند شد. شغل خوب ، پول زیاد ، سلامتی ، خانواده و … و غیره. - این لیست را می توان برای مدت طولانی ادامه داد. اما در عمل ، چنین خوشبختی شرطی است ، نه واقعی. لذت بدست آوردن آنچه شما می خواهید به سرعت عبور می کند ، خواسته های جدید بوجود می آیند. در نتیجه ، تمام زندگی در جستجوی موفقیت های خاص می گذرد.
دولت نیروانا نیازی به هر چیزی را از بین می برد. این رابطه مستقیماً با انقراض "من" انسانی دارد ، همان شخصیتی که دارای یک نام و نام خانوادگی ، حرفه ، دیدگاه ها و اعتقادات ، خواسته ها و وابستگی ها است. اما اگر شخصیتی از بین برود چه چیزی در شخص باقی خواهد ماند؟
آگاهی و آگاهی
آگاهی معمولاً به عنوان توانایی آگاهی تعریف می شود - یعنی درک آنچه اتفاق می افتد ، وضعیت و مکان شما در جهان است. توانایی تفکر فرد با آگاهی رابطه مستقیم دارد. اما چه اتفاقی می افتد که روند فکر متوقف شود؟
در چنین لحظاتی ، انسان فقط به دنیا نگاه می کند. او همه چیز را می بیند ، می شنود ، درک می کند ، اما تحلیل نمی کند. آگاه بودن حضور داشتن ، بودن ، حضور در لحظه فعلی است. فقط چیزی است که در حال حاضر وجود دارد ، هیچ چیز دیگری وجود ندارد - نه گذشته و نه آینده. هیچ تفکری وجود ندارد ، به این معنی که هیچ تجربه ، امید و آرزویی وجود ندارد.
در چنین لحظاتی است که فرد شروع به درک تقسیم خود به دو قسمت می کند - به "من" به عنوان یک شخص و "من" به عنوان آگاهی به عنوان کسی که مشاهده می کند. سعی کنید افکار خود را مشاهده کنید - و خواهید فهمید که ممکن است کسی وجود داشته باشد که فکر می کند - "من" ، "خود" و "من" ابدی واقعی یک شخص - جوهر ، روح ، موناد ، نگاه به فکر فرآیند از خارج.
رسیدن به نیروانا
حالت نیروانا رابطه مستقیم با از دست دادن شخصیت "من" انسان ، منیت ، شخصیت دارد. کسی که آرزو می کرد ، می ترسید ، خواب می دید ، آرزو می کرد و … ناپدید می شود. و غیره. شخصاً هرگز نمی توانید نیروانا بدست آورید ، زیرا در این مسیر شما به عنوان یک فرد ، به عنوان یک خودخواهی می میرید. این منیت است که به دنبال رسیدن به نیروانا است ، و نمی فهمد که مرگ در این مسیر در انتظار اوست. اما در لحظه این مرگ ، شخصی دوباره به عنوان موجودی از درجه بالاتر متولد می شود. حالا او خودش آگاهی است ، خودش است. انسان رقت انگیز ، محصولی از ذهن ، ناپدید شده است. این فرایند به روشنگری معروف است و به نیروانا به عنوان حالت آزادی از احساسات و تمایلات منجر می شود.
چگونه می توان نیروانا را در عمل به دست آورد؟ اول از همه ، لازم است که تمام قراردادها و محدودیت های آرا ، دانش ، استدلال انسان را تحقق بخشیم. ذهن را از همه چیزهای زائد پاک کنید ، و همه چیزهای ارزشمند را که بدون آنها می توانید انجام دهید کنار بگذارید. این یک کار بسیار دشوار و زمانبر است ، زیرا منیتان به طور تشنجی به زندگی می چسبد. برای زندگی ، باید کسی باشد - دارای نام و نام خانوادگی ، حرفه ، موقعیت اجتماعی ، نماینده چیزی در این جهان باشد. با شروع فروپاشی تمام این ساختارهای ذهنی ، منیت فرد نیز ضعیف می شود.
در برهه ای از زمان ، شخص می فهمد که دیگر برای نیروانا و به طور کلی برای هیچ چیز تلاش نمی کند. تنها چیزی که برای او باقی مانده این است که باشد - بدون لحظه امید و آرزو در لحظه حاضر باشد. در این حالت است که آن لحظه کوتاه روزی فرا می رسد که ایگو می میرد. روشنگری می آید ، یک شخص دوباره متولد می شود.
حالت روشنگری بسیار دلپذیر است - این خوشایندترین چیزی است که می توان به طور کلی تجربه کرد.در عین حال ، شخصی به موجودی تبدیل نمی شود که به سادگی با لبخندی سعادتمندانه نشسته و نمی خواهد کاری انجام دهد. از شخصیت سابق ، او حافظه ، برخی از علایق و آرزوهای قدیمی را دارد. اما آنها دیگر بر یک شخص قدرت ندارند - اگر او برای رسیدن به چیزی تلاش کند ، این فقط از روی عادت است ، بخاطر خود فرآیند. یک چیز بهتر از چیز دیگری نیست ، یک شخص فقط کاری را انجام می دهد ، از هر فعالیتی لذت می برد. در همین زمان ، آرامش مطلق در ذهن او حکم فرما است.