در رحم چه فكر مي كنيم

در رحم چه فكر مي كنيم
در رحم چه فكر مي كنيم

تصویری: در رحم چه فكر مي كنيم

تصویری: در رحم چه فكر مي كنيم
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, نوامبر
Anonim

مقاله ای درباره اولین تجربه های ما قبل از تولد ، اینکه چگونه آنها در زندگی بعدی تأثیر می گذارند.

در رحم درمورد چه فکر می کنیم
در رحم درمورد چه فکر می کنیم

در رحم چه نظری داریم؟

سلام بر خوانندگان عزیز!

این بار ما در مورد اولین تجربه ای که هنگام ظهور در این دنیا کسب کردیم ، در مورد تولد خود صحبت خواهیم کرد.

متأسفانه بسیاری از ما فرایند بچه دار شدن را یک اتفاق ناخوشایند و دردناک می دانیم که باید سریعاً سپری شود و فراموش شود.

و در واقع ، همه ما ، به استثنای موارد بسیار نادر ، خاطرات تولد خود را در اعماق روح خود نگه می داریم ، به بیان ساده ، تولد خود را فراموش می کنیم. و بیهوده. به نظر می رسد راهی که یک انسان کوچک در طول تولد خود می گذارد ممکن است عامل اصلی آنچه در آینده زندگی او را انتظار می کشد باشد.

روانشناسان دریافته اند كه فرد تحت تأثیر آن حوادثی كه مدتها پیش برای ما رخ داده است ، تا آنچه در هنگام تولد و حتی قبل از آن برای ما اتفاق افتاده است ، ادامه می دهد.

معلوم می شود که ما نه از لحظه ای که اولین نفس را می کشیم بلکه خیلی زودتر شروع به وجود می کنیم و دنیای اطراف خود را درک می کنیم.

یکی از اولین دانشمندانی که به این امر توجه کرد ، استانیسلاو گروف بود. وی با استفاده از LSD وضعیت های مختلف هوشیاری انسان را مطالعه کرد و به این واقعیت دست یافت که او و بیمارانش شروع به یادآوری وقایعی کردند که فراموش شده بودند.

در ابتدا ، بیماران شروع به یادآوری وقایع از دوران کودکی دور کردند. با اشاره به اینکه این خاطرات بسیار واقع بینانه است - آنها کاملاً مانند کودکان احساس می کردند ، مانند کودکان به همه چیز فکر می کردند و واکنش نشان می دادند. بعداً ، خاطرات آنچه قبل از تولد اتفاق افتاد شروع شد.

معلوم شد که انسان کوچک در رحم زندگی خود را دارد ، دارای وسیع ترین احساسات و تجربیات است که از بسیاری جهات با موارد کنونی ما متفاوت است.

کودک قبل از فرآیند تولد چه احساسی و تجربه ای دارد؟ او چه احساسی دارد؟

کسانی که موفق به یادآوری تجربیات خود در رابطه با تولد شده اند ، عمق و شخصیت کیهانی آنها را یادداشت می کنند. گزارش های متعدد نشان می دهد که کودک در رحم احساس نمی کند که یک موجود جداگانه است ، بلکه گویی با اقیانوس زندگی ، با کل جهان ادغام شده است. کودک احساس یکرنگی با مادر خود می کند و بسیاری از تفاوت های ظریف وضعیت عاطفی و از همه مهمتر نگرش او نسبت به او را تشخیص می دهد. گویی ارتباط تله پاتیک واضحی در حال برقراری ارتباط بین مادر و کودک است.

کودک به روی همه تجربیات مادر باز است. اما برداشت او البته با تصور ما متفاوت است. این افکار ، قضاوت ها و ارزیابی ها نیستند که درک و خوانده می شوند ، بلکه حالات عاطفی ، احساسات ، تجربیات هستند.

در برخی از سطح هنوز کشف نشده ، کودک درک می کند که چقدر مورد علاقه و انتظار است. نحوه برخورد مادر با کودک در حالی که هنوز در رحم مادر است از بسیاری جهات بر کل زندگی آینده او تأثیر می گذارد. اگر مادر به او احساسات مثبت بفرستد ، در مورد او فکر کند ، پس کودک این مسئله را به عنوان جریان مراقبت و عشق درک می کند. سپس ، در زندگی آینده ، فرد به دنیای اطراف خود بیشتر اعتماد می کند ، معتقد است که مورد علاقه و حمایت قرار گرفته است. شاید عجیب به نظر برسد ، اما توانایی لذت بردن از زندگی و آرامش ریشه در همین دوره از زندگی یک شخص دارد. و مسلماً شخصی که جریانی از عشق و مراقبت بی قید و شرط دریافت کند در زندگی موفق تر و از نظر روانشناختی پایدارتر خواهد بود.

اگر مادر در حالت استرس باشد و با وحشت در مورد به دنیا آمدن کودک فکر کند ، پس این مسئله را به عنوان پرخاشگری و تهدیدی برای زندگی خود تلقی می کند. چنین تجربه هایی از مادر می تواند احساس آشفتگی و بی فایده بودن آنها را شکل دهد.

سرانجام ، تولد خود آغاز می شود - جدی ترین و مسئولیت پذیرترین آزمایش. واقعیت این است که در ابتدا رحم با شدت بسیار زیادی منقبض می شود ، در حالی که کانال زایمان هنوز بسته است. کودکی از یک محیط راحت به معنای واقعی جهنم می شود. برق قطع شده و از هر طرف با نیرویی باورنکردنی فشرده می شود. این لحظه را می توان با احساس هیچ راهی برای خروج ، یک تله مقایسه کرد.

و در اینجا نحوه برخورد مادرش با او از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است. اگر عشق و گرمای کافی وجود داشته باشد ، تحمل این آزمون راحت تر است.

اگر این دوره کم و بیش به خوبی سپری شود ، پس کودک اولین تجربه صبر را در زندگی خود دریافت می کند. قبلاً او در آرامش بود ، غذای لازم را دریافت می کرد ، اما اکنون همه اینها را از دست داده است. این اولین محرومیت در زندگی کودک است. اگر این آزمایش خوب پیش برود ، در زندگی چنین فردی کمتر دچار سختی ها و مشکلات موقتی می شود.

چه می شد اگر همه چیز متفاوت بود؟ سپس آن را به عنوان فروپاشی جهان درک می کنند ، احساس از دست دادن ، ناامیدی ، گناه وجود دارد.

در بیشتر موارد ، مادر با شروع زایمان دچار وحشت می شود. و متأسفانه ، این منجر به این واقعیت می شود که کودک از حمایت عاطفی محروم است.

اگر این اولین تجربه ناموفق باشد ، احساس گم شدن می تواند برای سالها باقی بماند. اینجاست که می تواند ترس از فضاهای محدود و برخی از مشکلات کنونی ما نشات بگیرد.

بعلاوه ، کانال زایمان باز می شود و کودک شروع به حرکت به سمت خارج می کند. احساس ناامیدی ، اگر باقی بماند ، با ظهور راه حلی قابل ملاحظه ای نرم می شود. انقباضات به کودک کمک می کند تا بیرون بیاید ، اما کودک خود تلاش می کند تا به خروجی نزدیک شود.

این اولین و بسیار ارزشمندترین تجربه مبارزه برای وجود فرد و رسیدن به هدف است. و در واقع ، چیزهای زیادی در آینده او به چگونگی رفتن کودک در این مسیر بستگی دارد. اگر او با موفقیت برای وجود خود بجنگد ، در زندگی نیز همان رفتار را خواهد داشت. اگر زایمان دردناک باشد ، یا این بسیار مهم است ، کودک احساس می کند در این دنیا از او انتظار نمی رود ، حتی ممکن است مانع پیشرفت او شود. پس از آن ، در زندگی ، به احتمال زیاد ، او یک "موفقیت" نخواهد بود و رسیدن به هدف با احساسات ناخوشایند همراه خواهد بود.

سرانجام ، کودک متولد می شود. و بسیاری از موارد نیز به نحوه ملاقات وی بستگی دارد.

متولد شدن درخشان نماد اولین دستاورد یک هدف در زندگی است. اگر با گرمی ، عشق و دقت از او استقبال شود ، به طور کلی ، این آزمون را می توان موفقیت آمیز دانست. اگر کودکی احساس درد ، سرما و طرد کرد ، پس اولین تجربه او در زندگی به او می آموزد: "هر چقدر هم که تلاش کنی ، هیچ چیز خوبی از آن حاصل نخواهد شد".

متولد شدن متولد شدن در دنیای جدیدی است که همه چیز متفاوت است. با این حال ، آزمایشاتی که برای کودک انجام می شود ، سالها با او باقی می ماند.

معمولاً روند تولد به خودی خود چیزی شبیه آسیب شناسی تلقی می شود ، چیزی که باید هرچه زودتر فراموش شود ، مثل یک رویای وحشتناک.

به هر حال ، او آسیب های زیادی را تحمل می کند. در روانشناسی حتی اصطلاح "ضربه به هنگام تولد" وجود دارد و احتمالاً برخی از روانکاوان علت بسیاری از مشکلات را در طی روند تولد مشاهده خواهند کرد.

اما تولد یک انسان جنبه مثبت دیگری نیز دارد. کودک اولین تجربه در زندگی خود را دریافت می کند - تجربه عمل ، تجربه دستیابی به یک هدف ، تجربه مشارکت (در هنگام زایمان ، او نیاز به اندازه گیری حرکت خود با یک نیروی خارجی دارد که او را بیرون می کشد). او اولین ایده عشق و پذیرش را در سطح احساسات و احساسات به دست می آورد.

معلوم می شود که اولین تماس با این جهان ما را مجبور می کند تا با س eternalالات و مشکلات ابدی فلسفی روبرو شویم که همه ما به این طریق یا آن روبرو هستیم. عشق ، نفرت ، معنای زندگی ، پذیرش و طرد شدن است.

بنابراین شایان بررسی است که آیا کودک به همان سادگی و نادانی است که معمولاً در جامعه ما باور می شود.

موفق باشید ، خوانندگان گرامی.

آندری پروکوفیف ، روانشناس.