از زمان پیدایش جهان ، دو احساس بر مردم حکومت می شود که مانند خواهرها شبیه یکدیگر هستند. مردم آنها را "دوستی" و "عشق" می نامیدند. به خاطر این احساسات ، افراد توانایی زیادی دارند: بسته به شخصیت افراد ، این می تواند یک کار بزرگ باشد که به خاطر نجات یک دوست ، یا حتی بدقولی انجام شده توسط یک شخص دیگر در همان وضعیت ، فقط نه در نام دوستی ، اما به خاطر صرفه جویی در خود. به اندازه کافی عجیب ، در لحظه خیانت ، آنها همچنین مطمئن هستند که حق عنوان دوست را دارند و در واقع هیچ آسیبی نمی رسانند.
دوستی واقعی ، مانند عشق واقعی ، نادر است. این هدیه ای از بهشت است که در طول زندگی یکبار داده می شود و فقط برای انتخاب افراد است. تقریباً همه می خواهند حداقل یک بار در زندگی خود با شخصی ملاقات کنند که از نظر آنها می تواند برای آنها به یک دوست واقعی تبدیل شود ، یک تکیه گاه در اوقات سخت ، یک پرستار بچه دلواپس ، در لحظات بیماری و ناامیدی. آیا صحبت کردن بدون کلمات به زبانی که فقط دو نفر آن را درک می کنند عالی نیست؟ به چیزهایی بخندید که فقط آنها می فهمند؟ همه افراد رویای چنین دوستی را در سر می پرورانند و تمام زندگی خود را در انتظار چنین دوستی واقعی می گذرانند. اغلب ، دوستی های معمولی با دوستی اشتباه گرفته می شوند ، حتی اگر اینگونه نباشد. بعلاوه ، دو سناریو برای توسعه وجود دارد: یا این روابط قویتر می شوند و به دوستی واقعی تبدیل می شوند ، یا یکی از طرفین چنین روابطی را به دوستی راحتی تبدیل می کند.
البته شرایطی وجود دارد که دوستی راحتی برای هر دو طرف مفید است. در این حالت ، همه به وضوح فواید خود را می دانند. به عنوان مثال ، این مورد را در نظر بگیرید: یک خانم جوان که دارای یک فرزند کوچک است ، که او را بدون شوهر به تنهایی بزرگ می کند ، با یک خانم مسن و همچنین تنها دوست است. از خارج ، چنین دوستی برای کسی روشن نیست ، اما آنها درک می کنند که دوستی آنها بر چه اساس استوار است. با برقراری ارتباط با زنی کمتر از سن خود ، خانم دوباره روح جوانی می شود و اگر ناگهان نیاز به غیبت باشد ، یک زن جوان می تواند کودک را با این خانم ترک کند. ممکن است به نظر برسد که این یک دوستی بی علاقه است ، اما در واقع ، برای هر شرکت کننده فایده ای دارد که به عنوان یک ارتباط عمل می کند: یک مادر جوان می تواند به یک فرد شناخته شده اعتماد کند و چند ساعت رایگان دریافت کند ، و یک خانم در سن احترام دوباره احساس نیاز می کند.
در اینجا وضعیت دیگری وجود دارد: دو دختر از کلاس اول دوست هستند. برای اطرافیان ، دوستی آنها مشترک است ، هیچ چیز عجیب و مشکوکی وجود ندارد. هر دوی آنها در مدرسه ابتدایی دانش آموز عالی بودند ، هر دو خانواده کاملی داشتند و همه چیز به همان اندازه خوب بود. اما ناگهان دردسرهایی در خانواده یکی از دختران رخ می دهد - پدرش می میرد. همه چیز در زندگی او یک شبه تغییر کرد ، جهان فروپاشید ، او دیگر پول جیبی ندارد - مادرش تنها مانده بود ، وثیقه ای مانند شمشیر داموکلس بر روی آنها آویزان بود. به طوری که دختر حداقل اندکی پس انداز خود را دارد ، دختر تصمیم می گیرد که به دنبال یک کلاهبرداری برود و شروع به پنهان کردن پول خریدهای مشترک از دوست خود می کند. ابتدا برای یک پنی ، و سپس مبالغ کاملاً کل در اختیار او است ، و او در مورد آن سکوت می کند ، کاملا خود را مقصر نمی داند. در این شرایط ، سود یک طرفه است ، بنابراین بسیار ناراحت کننده تر به نظر می رسد - در واقع ، دختر دزدیده شده هیچ غرامت معادل دریافت نمی کند.
نکته واقعاً ترسناک این است که اکنون محاسبات به حجم نگران کننده ای رسیده است. ازدواج ، دوستی ، عشق - فقط او در همه چیز حاکم است ، و اغلب اوقات یک طرفه است. هزاران ، میلیون ها نفر حتی ممکن است شک نکنند که فقط مورد استفاده قرار می گیرند. نه اینکه بگوییم محاسبه با ذات انسان بیگانه است ، اما باید منطقی باشد تا یک انسان بماند ، و نه یک بیوروبات با برنامه ای شفاف ، اما بی روح برای کار مغزش.