ناخودآگاه و هوشیار - این دو مفهوم در مفهوم روانشناسی گنجانده شده است ، که مشخصه دو طرف نزدیک به هم از عقاید شخص در مورد شخصیت خود است. بنابراین ، وقتی صحبت از ناخودآگاه می شود ، نمی توان خودآگاه را لمس کرد. علی رغم این واقعیت که این جنبه های شخصیتی معمولاً با هم مخالف هستند ، اما آنها هنوز یک کل واحد را تشکیل می دهند ، اگرچه در سطوح مختلف کار می کنند.
دستورالعمل ها
مرحله 1
آگاهی ، که در غیر این صورت آگاهانه خوانده می شود ، شکلی است که در آن واقعیت عینی که توسط روان انسان منعکس می شود ، ظاهر می شود. این بدان معنا نیست که آگاهی و واقعیت با هم منطبق هستند ، اما می توان ادعا کرد که چیز مشترکی بین آنها وجود دارد. این خودآگاه است که ارتباط بین واقعیت و ناخودآگاه است ؛ بر اساس آن ، شخص تصویر خود را از جهان شکل می دهد.
گام 2
در غیر این صورت ناخودآگاه ناخودآگاه نامیده می شود. اینها فرایندهای مختلفی در روان انسان است که توسط آن کنترل نمی شود ، در اکثر مواقع به هیچ وجه تحقق نمی یابد و در فعالیت هوشمند منعکس نمی شود. حتی اگر ناخودآگاه را در جنبه های خاصی از آن در کانون توجه خود قرار دهید ، درک آن بسیار دشوار است.
مرحله 3
ناخودآگاه می تواند در چندین جنبه خود را نشان دهد. اول از همه ، انگیزه ای برای عمل است که توسط شخص بیهوش است. ممکن است علل واقعی رفتار از نظر اخلاقی یا اجتماعی بودن فرد غیرقابل قبول باشد ، بنابراین شناخته نمی شوند. این اتفاق می افتد که چندین علت واقعی رفتار به طور واضح با هم درگیر می شوند ، و اگرچه آنها یک عمل را القا می کنند ، برخی از آنها در ناخودآگاه قرار دارند ، بنابراین هیچ تناقضی در سر فرد وجود ندارد.
مرحله 4
ثانیاً ، الگوریتم های مختلف رفتاری متعلق به ناخودآگاه است ، که چنان توسط شخص ساخته شده است که حتی درک آنها لازم نیست ، تا منابع مغز را اشغال نکند. سومین نمود ناخودآگاه ادراک است. معمولاً برای پردازش اطلاعات در مورد وضعیت فعلی ، مغز باید مقدار زیادی از اطلاعات را تجزیه و تحلیل کند و اگر هر عملی آگاهانه اتفاق بیفتد ، فرد قادر به واکنش در برابر محرک نخواهد بود. ناخودآگاه همچنین شامل فرایندهای شهود ، الهام ، الهام و پدیده های مشابه است. آنها همچنین بر اساس اطلاعات جمع شده در لایه ناخودآگاه هستند ، که به روشی نامفهوم برای آگاهی استفاده می شود.
مرحله 5
زیگموند فروید ، روانشناس اتریشی ، اولین شخصی که نظریه ناخودآگاه را توسعه داد. او به این واقعیت علاقه مند بود که انگیزه های ناخودآگاه افراد در رویاها ، آسیب شناسی های عصبی و خلاقیت ، یعنی در حالاتی ظاهر می شود که فرد خود را محدود نکند. فروید متذکر شد که تناقض بین آگاهی و خواسته هایی که ناخودآگاه دیکته می کند ، غالباً منجر به درگیری درونی در فرد می شود. روش روانکاوی برای حل این تناقض و کمک به فرد در یافتن راهی قابل قبول برای تحقق تنش ناخودآگاه طراحی شده است.
مرحله 6
نظریه فرویدی به طور ناخودآگاه توسط کارل گوستاو یونگ دانشمند اتریشی توسعه یافت ، وی فرایندهای ناخودآگاه نه تنها یک شخص ، بلکه فرایندهای جمعی را نیز شناسایی کرد ، همچنین ژاک ماری امیل لاکان ، که موازی بین روانکاوی و زبانشناسی ایجاد کرد و پیشنهاد کرد درمان بیماران با روش های زبانی. همه روان درمانگران با او موافق نبودند ، اگرچه در بعضی موارد روش لاكان واقعاً به موفقیت منجر شد.