شما همیشه درباره بحران میانسالی مردان ، بلوغ دوم و موارد مشابه می شنوید. اما زنان نیز بحران میانسالی را تجربه می کنند. اینگونه خود را نشان می دهد.
1. افسرده است و خودش را رها می کند. او دائماً در مورد چگونگی احساس ناراحتی ، گم شدن ، خالی بودن در درون و استفاده از چنین عبارات "تئاتری" صحبت می کند.
2. او از زندگی یا ازدواج شما راضی نیست. او برای یک زندگی جدید تلاش می کند ، که قاعدتاً در آن شکل نمی گیرید.
3. او با شما سرد برخورد می کند و به هیچ یک از فعالیت هایی که معمولاً با هم انجام می دهید علاقه ای نشان نمی دهد.
4. به نظر می رسد شما به دلیل روشی که وی از شما دوری می کند و از هرگونه تماس با شما جلوگیری می کند ، به بیماری غیر قابل درمان و بسیار مسری مبتلا هستید.
5- او می گوید با دادن خود به نقش های زن و مادر زندگی خود را فدا کرد. او احساس سیری نمی کند و می گوید زندگی اش از انگشتان او گذشته است.
6. تصور می کند (یا ، شاید مستقیماً بگوید) که او برای درک آنچه از زندگی می خواهد و متعلق به آن ، به "مکث" نیاز دارد.
7. فقط آزادی و استقلال از لبان او پرواز می کند ، بنابراین شما احساس می کنید که او 30 سال گذشته را به عنوان یک برده گالی گذرانده است.
8- او با عصبانیت شروع به کاهش وزن کرد. او هر روز تمرین می کند و آنقدر نگران شکل خود است که باعث ترس شما می شود.
9. او تمام وقت آزاد خود را جلوی آینه می گذراند. او بیش از گذشته به ظاهر خود توجه می کند و اگر به طور تصادفی کسی کمتر از حد خود او را حدس بزند ، در اوج وجد است.