مردم برای آزادی تلاش می کنند ، اما بیشتر آنها آزاد نیستند. شما می توانید در تمام زندگی خود به دنبال آزادی باشید و برده بمانید ، بمیرید. غلامان چه؟ احساسات ، عادت ها ، خواسته های شما. از جمله میل به آزادی …
یافتن شخصی که نمی خواهد آزاد باشد دشوار است. آزادی جذب و هیجان زده می شود ، در حالی که دستیابی به آن معمولاً با شرایط خاصی همراه است. به عنوان مثال ، رهایی از چیزی با کسب هرگونه کالا یا ارزش مادی. در بیشتر موارد ، آزادی با پول همراه است. دریافت مقدار مشخصی از میلیون ها کافی است و یک شخص آزادی واقعی را دریافت خواهد کرد. او قادر خواهد بود زمان خود را مدیریت کند ، خواسته ها را برآورده کند. اما آیا او واقعاً آزاد خواهد بود؟ میلیاردرهای زیادی در جهان وجود دارند و حتی میلیونرهای بیشتری - آیا آنها آزاد هستند؟ آنها بیشتر وقت خود را به تجارت اختصاص می دهند و نگرانند كه چگونه ثروت خود را از دست ندهند. به جای برخی از نگرانی ها و ترس ها ، دیگران ظاهر می شوند. افراد ثروتمند ، به عنوان یک نفر ، در مورد این واقعیت صحبت می کنند که ثروت به تنهایی شما را خوشحال نمی کند.
خواسته ها مانع اصلی جستجوی آزادی هستند. اینها هستند كه شخص را آزاد نمی كنند ، او را با فقدان فرصتی برای جلب رضایت او عذاب می دهند و یا او را در مسیر تحقق خود سوق می دهند. تا زمانی که فرد آرزوهایی دارد ، آزاد نیست و این اساس جستجوی آزادی است. علاوه بر این ، در حالی که شخصی به دنبال آزادی است ، آن را پیدا نخواهد کرد ، زیرا تمایل به یافتن آن او را از آن جدا می کند. این نکته بسیار ظریف و مهمی است که باید تحقق یابد. تمایل به یافتن آزادی لازم است ، اما در برخی از مراحل نیز باید از شر آن خلاص شوید.
اما آیا می توان خود را از خواسته ها رها کرد؟ و در صورت موفقیت چه اتفاقی می افتد؟ می توانید خود را از خواسته ها رها کنید ، اما این یک روند بسیار طولانی و واقعاً دشوار است. اگر این موفقیت حاصل شود ، فرد نه تنها به آزادی دست می یابد ، بلکه واقعاً خوشحال می شود. جهان دیگر توسط فانتاسماگوریاهای ایجاد شده توسط ذهن پنهان نمی شود ، زیرا روند تفکر متوقف می شود. این را مرعوب نکنید - سعی کنید بفهمید که در طول روز به چه چیزی فکر می کنید. شما دائما برخی از وقایع ، مکالمه با کسی را خرد می کنید ، به چیزهای کاملاً بی اهمیت در ذهن خود فکر می کنید. تصور کنید که تمام افکار و اندیشه های به وجود آمده از ابتدای امروز را از دست داده اید. حال ارزیابی کنید ، آیا واقعاً چیزی با ارزش از دست داده اید؟ نه اما در پشت این افکار شما واقعاً چیز خیلی مهمی را از دست داده اید - برداشت آزاد و بدون آلودگی از جهان. وقتی گفتگوی داخلی متوقف می شود ، فرد نه تنها خوشحال می شود ، بلکه فرصت لذت بردن از دنیای اطراف خود را پیدا می کند. آخرین باری که آسمان ، آب جوشان ، شاخ و برگ سبز ، ستاره ها را تحسین کردید را به یاد می آورید؟ به سادگی دیگر هیچ وقت برای این کار باقی نمانده است ، یک شخص زندگی خود را در یک هیاهوی بی معنی زندگی می کند. او حتی با کسب میلیاردها دلار ، بدون اینکه فرصتی برای بردن ماده ای با خود داشته باشد ، باز هم همان دنیایی را که آمده از این دنیا می رود. این لحظه را درک کنید - دستیابی به یک زندگی زیبا ، ثروت و شکوفایی واقعاً چیزی نمی دهد. برعکس ، با یک شخص تداخل می کند ، ارزش های واقعی را از او پنهان می کند - چیزی که او به این دنیا آمده است.
بنابراین ، آزادی واقعاً قابل دستیابی است ، اما برای این کار فرد باید خود را از خود رها کند. این یک روند بسیار دشوار است ، اما ثروت واقعی را برای فرد به ارمغان می آورد - آزادی ، خوشبختی ، آگاهی از ذات واقعی الهی او. همه زباله های آگاهی برگ می روند ، مانند برگهای درخت خرد می شوند. فقط واقعیت باقی مانده است. این فرایند به روشنگری معروف است. روشنگری خروجی به سطح جدید و بالاتر از هستی است. اغلب در این سطح ، فرد توانایی های غیرمعمولی از خود نشان می دهد. و این بسیار منطقی است - اکنون ، پس از خلاص شدن از شر نفس ، می تواند به نفع دنیای اطراف خود ، آنها را به طور منطقی از بین ببرد.