آنها می گویند که او حسود است - این بدان معنی است که او دوست دارد. اما گاهی حسادت چنان شدید می شود که دیگر جایی برای عشق باقی نمی ماند. توهین ، تحقیر ، ضربه زدن به عزیزی غیرممکن است! عشق پرخاشگرانه نیست. حسادت پرخاشگرانه است. خطر حسادت چیست و چرا نباید آن در روح رشد کند و عشق را بکشد؟
حسادت احساسی استبدادی است. جای تعجب نیست که آنها می گویند دامادهای حسود معلوم است شوهرهای بی اعتنا هستند و از عروس های حسود - همسران متنفر. عشق شما را خوشحال می کند ، حسادت شما را ناراضی می کند. اگر حسادت در شخصی غلبه داشته باشد ، پس عشق قلب او را که با اعتماد به نفس ابراز می شود ، در آرزوی خوشبختی رها کرده است. در قلب حسادت عشق نیست ، بلکه یک مجموعه حقارت چند وجهی است - ترکیبی از بی اعتمادی ، غرور ، شکست عمدی و تصرف ، که فرد را به عنوان یک چیز از پیش تعیین می کند ، و حق داشتن خود را از او می گیرد. و هنگامی که این احساس رشد می کند و ویژگی های دردناکی به خود می گیرد ، حفظ رابطه به طور کلی زیر سوال می رود. همه نمی توانند صحنه های حسادت روزانه را تحمل کنند.
حسادت غالباً در جستجوی شجاعانه "شواهد" خود را نشان می دهد که در حقیقت ، هیچ ارتباطی با خیانت واقعی ندارد. یک فرد حسود ناخودآگاه می خواهد مطمئن شود که حق با اوست ، تا از بدترین فرض ها مطمئن شود. به نظر یک شخص حسود می رسد که با "آوردن آب تمیز" و تبعیت از یک شریک به خاطر آرامش خود ، هماهنگی از دست رفته را پیدا خواهد کرد. افسوس ، همه چیز دقیقاً برعکس اتفاق می افتد. یک فرد حسود در تلاش برای کنترل یک شریک زندگی فراتر می رود و رابطه را به بن بست می کشاند. تحت فشار حسادت شریک زندگی ، فرد توانایی روابط صمیمانه را از دست می دهد ، منزوی می شود ، مخفی می شود. بنابراین ، همسران یا همسرانی که به "نصف" خود دروغ می گویند اغلب در موارد حسادت ظاهر می شوند.
حسادت کور است و منطق شخص حسود غالباً پوچ است. یک فرد حسود با "بازجویی های بی حد و حصر با اعتیاد" ، هوی و هوس ، طغیان های احساسی منفی به دنبال خراب کردن روحیه کسانی است که نزدیک هستند. یک فرد حسود تمایل دارد که عزیز خود را نه تنها به جرایم واقعی ، بلکه به گناهان خیالی ، یا حتی کاملاً اختراع شده متهم کند! به هر حال ، تصور یک فرد حسود گاهی هیولا می شود.
توضیحات آرام درباره این یا آن جنایات خیالی در مورد شخص حسود اثری ندارد. استدلال های عقل با اکراه در نظر گرفته می شوند ، هر شرایطی از طریق ذره بین بررسی می شود و جزئیات ناچیز به عنوان شرایط مهلک درک می شوند. وضعیت واقعی امور از نظر تحریف دیده می شود. شیطان حسادت "مگس را به یک فیل" تبدیل می کند ، از نظر یک شخص حسود و مورد عشق او تغییر شکل می دهد ، و کسانی که مطلقا درگیر درگیری نیستند که توسط شخص حسود ساخته شده است.
اگر زندگی یک فرد شریک حسود را اشغال کند ، دائماً جاسوسی می کند و به دنبال شواهد خیانت است ، افسردگی ایجاد می شود ، یا حتی "پرواز در خواب و در واقعیت" ، دروغ ، پنهان کردن حقیقت ، به دنبال یک خروجی است. اگر به آن نگاه کنید ، همسران یا شرکا معمولاً توسط "نیمه" های آزاردهنده خود که به طور غیررسمی زندگی یکی از عزیزان خود را تجدید نظر می کنند ، به تقلب سوق داده می شوند ، و معمولاً حس تناسب در گفتار و کردار را از دست می دهند ، در نتیجه شریک زندگی را از خود دور می کنند. اگر عشق یا محبت متقابل قوی باشد ، کسی که با حسادت شکنجه شده است به درون خود کشیده می شود ، "بالهایش را می زند" ، نسبت به زندگی خود بی تفاوت می شود و گاهی اوقات در یک افسردگی سست و تقریباً نامحسوس قرار می گیرد. بنابراین یک رابطه مسموم با حسادت بازنده ها را به دنیا می آورد ، زندگی حرفه ای را از بین می برد ، فرد را از بروز خلاقیت محروم می کند ، و در پایان - یک شریک زندگی را درونی تنها و ناخوش می کند. چنین شخصی توانایی دوست داشتن را از دست می دهد.و تنهایی دردناک ، کسل کننده و مخرب برای هر دو ، جایی آغاز می شود که هرکدام بند زندگی خانوادگی را می کشند ، شادی های زندگی را فراموش می کنند و جنجال های روزمره را می کشند ، و حتی رسوائی های مسلم را نیز می پذیرند.
عشق نه تنها عاطفی ، معنوی و عاطفی جسمی است ، بلکه احترام به شخصیت دیگری است. حسادت پیشاپیش عزیزانی را محکوم می کند که به او احترام نگذارد ، گاهی اوقات بسیار آشکار است و اقتدار فرد را در میان دیگران تضعیف می کند. همسران مبتلا به حسادت به راحتی می توانند یک نزاع عمومی زشت را به وجود آورند و هم خود و هم "جفت روح" خود را در نگاه کسانی که معلوم است شاهد ناخواسته یک صحنه دشوار هستند بی اعتبار کنند.
حسادت پرخاشگرانه و جا افتاده احساسات مثبت را در فرد سرکوب می کند و او را به سوicious ظن ، بی ادبی و آشفتگی تبدیل می کند. فردی که دچار حسادت می شود ، به خشونت کلامی و جسمی علیه شخصیت فرد دیگر ، تحقیر یک شریک زندگی یا تحقیر خود - در تلاش برای تحریک ترحم ، الزام ، محروم کردن زندگی عاطفی آزاد است. و این اغلب به این واقعیت منجر می شود که طرف "آسیب دیده" تصمیم می گیرد زندگی خود را نه تنها از نظر عاطفی ، بلکه از نظر جسمی تغییر دهد - خیانت واقعی یا قطع رابطه با یک شریک هیستریک آزار دهنده به منظور یافتن حداقل مقداری صلح و آزادی.
مشکل اصلی یک فرد حسود عزت نفس خودش است.
تنها راه این است که از شریک زندگی خود فاصله بگیرید و درک کنید: حسادت احساسی مخرب است و در صورت غفلت از آن یک بیماری است. شما نباید او و خودتان را شکنجه کنید ، مقابله با حل مشکلات روانی خود بهره وری بیشتری دارد. اگر حسادت از حد خارج شد ، به روانشناس مراجعه کنید ، برای دیگران آشکار می شود. خود را در نظم خارجی و داخلی قرار دهید. از مشروبات الکلی خودداری کنید ، زیرا به دلیل شکایت های قدیمی و حوادث آزار دهنده شناخته شده است. زمانی را به سرگرمی خود اختصاص دهید ، یک فعالیت جالب پیدا کنید. به عبارت دیگر ، هدایت انرژی در جهت مثبت ، عزت نفس خود را افزایش دهید.
با احترام به خود ، فرد خودکفا ، مستقل می شود - این بدان معناست که برای روابط با شریک زندگی ارزش قائل است ، به انتخاب او احترام می گذارد ، با فضای شخصی خود حساب می کند. این بدان معناست که چنین روابطی پایدارتر خواهد بود ، در برابر نفوذ خارجی محافظت می شود - به شکل یک رقیب یا رقیب ، که ، همانطور که می دانید ، در جایی ظاهر می شود که روابط از مدتها قبل گسسته شده است.
البته ، همه اینها در مورد حسادتهای خفیف حسادت صدق نمی کند ، که به ناچار احساس عشق را در هم می آمیزند و به عنوان انگیزه اضافی برای شریک زندگی اعتماد به نفس می کنند که نسبت به او بی تفاوت نیستند. علاوه بر این ، حسادت ناچیز احساسات را در شکل خوب حفظ می کند ، و فرد را مجبور به بهبود می کند - از خارج و از درون. از این گذشته ، وقتی احساس می کنید یک فرد حساس ، فهمیده و نزدیک در کنار شماست ، واقعاً نمی خواهید به غریبه ها نگاه کنید.