ناامیدی ها بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی ما است ، اما دردی که توسط نزدیکترین افراد تحمیل می شود خیلی شدید احساس می شود. دلایل جهنمی شدن رابطه چیست؟
1. زندگی در منفی مداوم
این اتفاق می افتد که مشکلاتی مانند برف روی سرش روی شخص می افتد و معلوم می شود که او توانایی جنگیدن ندارد و فقط خراب می شود. در نتیجه ، مشکلات حل شده و وضعیت زندگی دوباره برقرار می شود و فرد هنوز شکسته و قادر به بازگشت به مسیر خوش بینانه قبلی نیست.
این وضعیت برای یک رابطه بسیار خطرناک است. شریک زندگی مجبور است نه تنها روحیه خود را تقویت کرده و روحیه جنگیدن را در "همسر روح" خود القا کند ، بلکه باید نگرش و وضوح تفکر خود را نیز حفظ کند. در نتیجه ، شریک زندگی از نظر عاطفی ویران می شود. اما این خطرناک ترین چیز نیست.
نگرش منفی به زندگی می تواند نشانه افسردگی باشد. و خود افسردگی به اندازه تضعیف اساس جنسی روابط و از بین رفتن جذابیت شرکا به یکدیگر وحشتناک نیست. حتی گاهی اوقات افسردگی مفید است که یکی از دوستداران به دیگری کمک کند تا از آن خلاص شود. وقتی میل جسمی به صمیمیت منتقل می شود بسیار ترسناک تر است. به همین دلیل خیانت بسیار وحشتناک است. این نه تنها اعتماد ، بلکه جذابیت جنسی را نسبت به یکدیگر تضعیف می کند.
2. جدا شدن احساسات
هنگامی که شرکا ناگهان رفتارهای متفاوتی را شروع می کنند ، دیگر برای گذراندن وقت با هم تلاش نمی کنند یا فقط می دانند که وضعیت یکدیگر چگونه است ، این امر با از دست دادن علاقه به یکدیگر به عنوان افراد توضیح داده می شود. این مانند همان داستان قدیمی است: "آنها با هم شباهت داشتند زیرا بسیار شبیه هم بودند و به دلیل تفاوت زیاد از هم جدا شدند." اگر در ابتدای رابطه ، وقتی افراد می خواهند با هم باشند ، اختلافات را از بین می برند و به دنبال شباهت ها می گردند ، برعکس ، قبل از جدایی ، آنها ویژگی های بسیار زیادی پیدا می کنند و به راحتی نمی توانند در حفظ رابطه بدون آینده. این رفتار می تواند نشانه ای از پرخاشگری منفعل باشد. به عنوان یک قاعده ، یک فرد سناریویی را اجرا می کند که براساس آن در دوران کودکی منطقه نفوذ والدین خود را ترک کرد. در سطح ناخودآگاه ، او تأثیری را که شریک زندگی بر او دارد مخرب و طاقت فرسا درک می کند و سعی می کند از شر آن خلاص شود. علاوه بر این ، برای کسی که از او اجتناب می شود ، مواجه شدن با چنین سردی و بی تفاوتی یکی از عزیزانش غیرمنتظره و دردناک است.
3. عدم رضایت از شریک زندگی
شوخی های تندی مداوم یا اظهارات صریح در مورد شریک زندگی شما برای ایجاد روابط سالم و قوی مناسب نیست. روانشناسان این رفتار را با از دست دادن احترام مرتبط می دانند. زندگی با این احساس که همسرتان دائماً از شما ناراضی است بسیار دشوار است. اما برای کسی که انتقاد می کند حتی دشوارتر است. او می فهمد که چنین رابطه ای رضایت او را به همراه نخواهد داشت ، اما نمی تواند صریحاً آن را بپذیرد. در نتیجه ، او به راحتی یک عزیز را آزار می دهد و خودش می رود. انتقاد مداوم خطرناک ترین چیزی است که می تواند قوی ترین روابط را نیز از بین ببرد.
با این چگونه روبرو میشوید؟
غالباً ، یک شریک "عادی" آماده تحمل مدت طولانی و توجیه همتای خود با شرایط دشوار زندگی است ، و ویژگی های عالی دیگری را در مقابل بی تفاوتی ، سردی و نارضایتی مداوم به او نسبت می دهد. اما اگر شریک زندگی دیگر علاقه ای به اصلاح اوضاع نداشته باشد و در نیمه راه شما را ملاقات نکند ، چنین رابطه ای محکوم به فنا است. سعی کنید در این مورد با شریک زندگی خود صحبت کنید و از این موضوع مطلع شوید. بنابراین شما حداقل برای خود خواهید فهمید که چه انتظاری داشته باشید و برای چه چیزی آماده باشید.
حتی اگر چنین رابطه ای به یک قطع رابطه ختم شود ، منطقی است که با یک متخصص تماس بگیرید تا سناریوی رابطه بازی شده از بین برود و اقدامات لازم برای جلوگیری از تکرار این موضوع انجام شود.