خود ترحم برای شخص مخرب است ، در این حالت او منزوی می شود ، ارزیابی اعمال و رفتار او دشوار می شود. البته ، تقریباً در زندگی همه افراد لحظاتی بوده است که احساس خود ترحم به ویژه به شدت تظاهر می کند ، اما فقط توانایی ارزیابی وضعیت و نتیجه گیری ، یک فرد با روحیه قوی را از فردی که به آن عادت کرده و راحت زندگی در یک کشور قربانی است.
دلایل اصلی دلسوزی برای خود احساس ناامیدی ، ناتوانی و احساس دست کم گرفتن هستند. اگر شخصی وضعیت امور "همانطور که هست" را بپذیرد ، یعنی صریحاً ضعیف بودن خود را اعلام کند ، پس از مدتی آنها با او به عنوان ضعیف رفتار می کنند. فرد به تدریج در حوزه های اجتماعی و حرفه ای در حال سقوط است: آنها دیگر از سپردن پروژه های جالب در محل کار به وی اطمینان می کنند و در حل مسائل مهم اعتماد می کنند. در عین حال ، اصلاً مهم نیست که شخصی با صدای بلند در مورد خود ترحم کردن صحبت کند یا آن را در داخل تجربه کند - سیگنال های غیرکلامی به قدری توسط دیگران گرفته می شوند که دیگر نیازی به کلمات نیست.
با گذشت زمان ، حتی دوستان و اقوام شروع به اجتناب از چنین افرادی می کنند - هیچ کس نمی خواهد برای مشکلات و غم دیگران احساس گناه کند. واقعیت این است که افرادی که غرق در خود ترحم هستند سعی می کنند حتی دوستان خود را دستکاری کنند و گفتگو را به گونه ای ایجاد کنند که دیگران احساس گناه و تکلیف کنند. وابستگی به بخشی از ترحم وجود دارد ، شخص خودش شروع به جستجوی دلایلی می کند که برای خود دلسوزی کند.
سعی کنید اقدامات خود را تجزیه و تحلیل کنید و دلیل ترحم را درک کنید. هنگامی که دلیل واقعی شناخته شد ، ترحم کاهش می یابد.
دلیل اصلی احساس خود ترحم این است که فرد بالغ نشده است و سعی دارد مانند کودکی ، یا با تربیت نادرست ، هنگامی که والدین کودک را در همه کارها سرگرم می کنند ، "با اشک بگیرد". اما یک فرد بزرگسال باید بتواند سرنوشت خود را بسازد و روی اشتباهات کار کند. اگر متوجه شدید که خیلی زیاد با دوستان خود تماس می گیرید تا از شکست بعدی خود بگویید ، بهتر است یک قرار ملاقات با روان درمانگر بگذارید.
یک حرکت منظم و هدفمند به جلو تحت راهنمایی روان درمانگر به خلاص شدن از بندهای ترحم کمک می کند. ویژگی های دوران کودکی و نگرش والدین البته بر زندگی بزرگسالان فرد تأثیر می گذارد. اما زندگی در زیر نقاب کودکی آزرده و دوست نداشتنی غیرممکن است. افراد زیادی در دنیا وجود دارند که آماده اند به شما عشق ، دوستی و توجه نشان دهند.
به کسانی که به کمک نیاز دارند حتی بیشتر کمک کنید: در غذاخوری برای فقرا کار کنید ، به بیماران سخت کمک کنید. به اندازه توانایی خود صرف این کار کنید اما به ضرر شما نیست.
ترحم یک احساس مخرب است ، از تصمیم گیری فرد جلوگیری می کند و در نهایت او از کارهایی که می تواند زندگی او را تغییر دهد خودداری می کند. یعنی ترس و اعتماد به نفس مداوم از محصولات ترحم است. می توانید ترحم را خنثی کنید ، اما این زمان زیادی را می گیرد ، اول از همه ، شما باید خود نظم و انضباط را شروع کنید ، از ساده ترین کارها شروع می کنید. اهدافی را تعیین کنید که دستیابی به آنها آسان است ، به عنوان مثال ، همیشه همزمان بیدار شوید ، ژیمناستیک انجام دهید. اهداف ، جایی که منابع بدن درگیر هستند ، آسانترین هدف برای دستیابی به آنهاست ، اما به شما کمک می کند به خود ایمان داشته باشید ، به این واقعیت عادت کنید که اگر در یک جهت مشخص حرکت کنید ، پس انجام هر کاری امکان پذیر است.
بلافاصله قدم های ناگهانی بردارید ، کارهایی را ترک نکنید که گویا از شما قدردانی نمی کنند ، روابط خود را با دوستان قطع نکنید. فقط از طرف دیگر به زندگی خود نگاه کنید. افرادی که در تمام این مدت با شما بوده اند ، در حالی که شما در محاصره خود ترحم بوده اید و دوستی را رها نکرده اید ، مطمئناً شایسته ارتباط با شخصی هستند که به سمت بهتر تغییر کرده است.