شخص واقعاً در مورد مرگ چه می داند؟ یا شاید فقط نگرش فرد نسبت به آن برای این دانش ، برای درک اصل ذات گرفته شده است؟ از این گذشته ، اگر به آن فکر کنید ، هیچ چیز در مورد مرگ مشخص نیست. همه دوست دارند به این س questionsالات پاسخ دهند ، زیرا حداقل یک بار در زندگی ام ، به این فکر کردم.
در بسیاری از ادیان جهان ، نگرش نسبت به مرگ مبهم است. دگم ها مبتنی بر دانش ذهنی هستند و باور داشتن یا نبودن آنها انتخاب همه است. برای برخی ، ممکن است موقعیت بودایی نزدیکترین باشد. چرا که نه؟ از این گذشته ، با قضاوت از نوع ارتباط آنها با مرگ ، ممکن است تصور شود که این هرگز وجود نداشته است. تناسخ گواه مستقیم این امر است. علم مدرن آن را به رسمیت نمی شناسد ، اما فعالانه نیز آن را انکار نمی کند. این اجازه می دهد تا فرد آزادانه فکر کند که هنوز یک رابط منطقی وجود دارد و تولد دوباره یک شخص یک تجربه کاملا واقعی است.
از مسیحیان ارتدکس خواسته می شود که گناه نکنند ، کارهای خوب انجام دهند و "در آنجا" آنها را حساب می کنند یا به سختی از آنها درخواست می کنند. به عبارت ساده ، پس از اینکه پوسته انسان از انجام حرکات ، صحبت کردن ، قرار دادن غذا در خود و سپس دفع محصولات تجزیه آن متوقف شد ، هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که ما در اینجا زندگی می کردیم ، همه چیز در جایی "آنجا" اتفاق خواهد افتاد. فقط با یک اصلاحیه - کسی زندگی بهشتی خواهد داشت ، در حالی که دیگران برای همیشه غمگین خواهند بود. خوب ، هیچ کس نمی داند کجا ، اما شما هنوز هم باید زندگی کنید؟
کشور کوچک آفریقایی غنا. از مدت ها قبل سنت ساختن تابوت های اصلی وجود داشته است. این آخرین مکان استراحت زمینی انسان ، علایق او را نشان می دهد. بنابراین ، برای کسانی که دوست دارند یک سیگار برگ کوبا دود کنند ، تابوتی را به شکل آن درست می کنند و یک عکاس در یک تابوت به شکل دوربین عکاسی مورد علاقه خود ، سفری را آغاز می کند. مراسم تشییع جنازه در یک فضای آرام و همراه با رقص های شاد با موسیقی بلند برگزار می شود. این افراد چه می دانند؟ چرا آنها غمگین نمی شوند؟ این ساده است ، نگرش آنها نسبت به فرد درگذشته تغییر نکرده است ، او برای آنها زنده است. آنها نه تنها به طور سنتی آن را باور دارند ، بلکه آن را می دانند.
جزیره بالی در اندونزی. مراسم تشییع جنازه بالیش یک مهمانی کامل برگزار می کند. از نظر آنها ، زندگی یک حالت موقتی یک فرد است و مرگ به او فرصت انتخاب می دهد.
به عنوان مثال نگرش راهبان تبت به آخرین نفس هوای همسایه خود ، غم و اندوه ، بلکه برعکس شادی را می توان دید. آنها به وضوح درک می کنند که لحظه لذت واقعی از آزادی نزدیک شده است و از این رو ذهن پاک آنها شاد می شود.
پس چرا با ذکر مرگ دستان خود را به صورت تئاتری ناله و دست می دهیم؟ آیا بهتر نیست که فکر کردن در مورد آن را به عنوان یک اقدام کاملا واقعی متوقف کنیم؟ اگر این شوخی جالب کسی باشد که ناشر خود را به خنده همیشگی هومری محکوم کند ، چه می شود؟ و خود مرد نیز در این کار با او بازی می کند. به اندازه کافی عجیب ، اما ارتدوکسی ادیان باعث ایجاد تناقض علمی می شود. جمله "مرگ پایان منطقی چرخه زندگی انسان" است ، با مقاومت بیشتری مواجه می شود و پارادوکس های باورنکردنی را به وجود می آورد ، که هنوز اثبات نشده است.