منتقد درونی در هر شخصی زندگی می کند. در برخی شرایط ، به عنوان یک مکانیسم دفاعی عمل می کند و حتی می تواند به فرد کمک کند تا به نوعی از وضعیت خطرناک نرسد. با این حال ، بیشتر اوقات ، بلندگوی داخلی فقط صدمه می زند. منتقد درونی از کجا آمده ، فعالیت بیش از حد او می تواند به چه نتیجه ای منجر شود؟
چگونه منتقد درونی شکل می گیرد
هر شخصی صدای درونی خسته کننده و غم انگیزی دارد که اغلب اشتباهات مرتکب شده را یادآوری می کند ، حتی برای حداقل کارهای ناشایست نیز سرزنش می کند. با این حال ، در برخی از افراد ، با گذشت زمان ، او به معنای واقعی کلمه شروع به تسلط بر ذهن می کند ، در حالی که دیگران سعی می کنند این منتقد درونی را مهار کنند ، با او مذاکره کنند یا یاد بگیرند که غر زدن او را نادیده بگیرند.
منتقد درونی از کجا آمده است؟ پاسخ پیش پا افتاده و ساده است: از کودکی. نارضایتی درونی از خود ، غر زدن های ذهنی ، تمایل به سرزنش کردن ، عادت به اتهام به خود ، خود پرچینی پس از فرد از سال های کودکی به وجود می آید. برای کودک ، این رفتار و گیر افتادن در چنین حالتی غیرمعمول است. با این حال ، کودک به نظر دیگران ، ارزیابی های والدینش ، گفتگوها درباره او و غیره بسیار وابسته است. بر این اساس است که منتقد درونی رشد می کند ، قادر است زندگی شخصی را به معنای واقعی مسموم کند.
روند تشکیل یک منتقد داخلی معمولاً توسط والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ آغاز می شود. نمایش نارضایتی از کودک ، تنبیه ، سرزنش ، توهین ، آه سنگین و نگاههای تیره و تار به کودک وقتی مرتکب کار اشتباهی شده است ، غرغر مداوم ، تلاش برای آموزش ، برانگیختن احساس گناه ، شرمندگی - همه اینها همان چیزی است که منتقد داخلی را تغذیه می کند … مربیان مهد کودک ، اقوامی که دائماً کودک را با شخص دیگری ، معلم در مدرسه و سایر بزرگسالانی که کودک را در حین بزرگ شدن محاصره می کنند ، مقایسه می کنند ، در شکل گیری یک منتقد داخلی تأثیر می گذارند.
منتقد درونی وابستگی مستقیم و مداومی به احساسات یا تأثیرات شدید کودکی ندارد. با این حال ، اگر کودکی در شرایطی که متهم ، شرمسار و مجازات شود ، شرایط سختی را پشت سر می گذارد ، این تجربیات قدرت بیشتری به منتقد درونی می بخشد. کینه ، ترس ، اضطراب ، اضطراب ، احساس ناامیدی ، احساس گناه ، وحشت درونی ، احساس غم و اندوه ، عصبانیت نسبت به خود یا اطرافیان - این لیست کاملی از احساسات و عواطفی نیست که قدرت انتقاد درونی را به وجود می آورد در شکل گیری این ویژگی شخصیتی تأثیر بگذارد.
نمونه هایی از عبارات معمولی از دوران کودکی ، که سپس توسط منتقد داخلی پذیرفته می شود:
- "شما دوباره همه چیز را خراب کردید"؛
- "شرمنده شما ، مرا بی آبرو می کنید"؛
- "شما دیگر برای درس آماده نیستید ، شما دانش آموز اصلی فقیر ما و یک کودک بی ارزش هستید"؛
- "بچه های دیگر خیلی خوب درس می خوانند ، و شما ، مثل همیشه".
- "شما هنوز موفق نخواهید شد ، چرا وقت خود را صرف برخی مزخرفات می کنید"؛
- "چرا تصمیم گرفتید که چیزی از ایده شما حاصل شود ، این کار را رها کنید ، شما هیچ استعداد و توانایی ندارید"؛
- "این تقصیر خود شما است که همه چیز به این ترتیب پیش رفت ، شما مجبور به اطاعت شدید" ؛
- "شما احمق هستید و چیزی نمی فهمید"؛
- "این همه تلاش و پول در شما سرمایه گذاری شده است ، و شما ، همانطور که احمق بودید ، همچنان باقی ماندید"؛
- "دوباره خواب بیش از حد خوابید و دیر رسیدید ، اکنون آنها در مدرسه به شما سرزنش می کنند ، شما فقط نوعی غم و مجازات هستید ، نه یک کودک."
عدم حمایت و تأیید بزرگسالانی که از نظر کودک قابل توجه هستند ، نه تنها بر میزان ایمان درونی ، عزت نفس فرد در حال رشد تأثیر می گذارد ، بلکه انگیزه را از بین می برد و یک منتقد داخلی بسیار قوی را پرورش می دهد.
با گذشت زمان ، عباراتی از دوران کودکی با کلماتی که شخصی در م atسسه ، هنگام کار به وی خطاب می کند ، به هم پیوست. افراد به ویژه قابل تأثیر می توانند ناخودآگاه نظرات غریبه هایی را که در مورد موضوع کار یا خلاقیت خود ابراز می کنند ، به خاطر بسپارند.در واقع ، درک انتقاد بسیار دشوار است ، در ذهن یک فرد به خصوص قابل تأثیر و آسیب پذیر ثابت است ، که دلیل دیگری برای شکوفایی فعالیت منتقد درونی است.
نمونه های معمولی عبارات چنین صدای درونی عصبانی در بزرگسالی ممکن است به این صورت باشد:
- "چرا تصمیم گرفتم که موفق خواهم شد ، هنوز هم نمی توانم به چیزی برسم"؛
- "چرا اقدام کنیم و کاری را شروع کنیم ، دوباره یک شکست کامل وجود خواهد داشت"؛
- "من شایسته نیستم"؛
- "من کاملا بی ارزش و بی فایده هستم"؛
- "من امروز خیلی افتضاح به نظر می رسم ، شما نمی توانید اینطور از خانه بیرون بروید" ، و غیره.
قابل توجه است که اغلب عباراتی از منتقد درونی با جذابیت "شما" به صدا در می آیند. به عنوان مثال ، گفتن یک صدای مخرب ممکن است به این شکل باشد: "شما فکر می کردید که قدرت کافی دارید ، اما می دانستید که همه چیز بی معنی است ، همه چیز بسیار خطرناک است و به نظر می رسد سقوط دیگری برای شما باشد".
خطر یک منتقد داخلی چیست
به عنوان یک قاعده ، صدای درونی تنظیم شده منفی در هوشیاری فرد در لحظات خستگی مفرط ، خستگی عاطفی ، بیماری ، در دوره های بی تفاوتی ، افسردگی و غیره بسیار بلند می شود. هر موقعیت استرس زا / ناخوشایند می تواند منتقد درونی را به یک مونولوگ طولانی و غم انگیز وادارد.
اگر شخصی کاملاً نمی داند که چگونه یک سخنران داخلی مضر را کنترل کند ، فعالیت منتقد می تواند این باشد:
- عزت نفس پایین ، ترس از عمل
- عدم تمایل به ترک منطقه راحتی ؛
- عدم انگیزه برای هر چیزی
- یک توقف واقعی در توسعه ؛
- اضطراب های بی اساس ، تجربیات ، کابوس ها ، یک حالت روان رنجور همراه با تثبیت منفی ها ؛
- تفکر منفی مترقی؛
- عدم تمایل و قدرت برای کار یا خلاقیت ؛
- عدم تمایل به تعیین اهداف برای خود یا یک راه طولانی برای رسیدن به یک هدف ، یک رویا ؛
- استعدادها و توانایی های نابود شده
- تکرار مکرر همان اشتباهات ، افتادن در موقعیت های ناخوشایند از همان نوع ، رد تجربه به دست آمده.
یک منتقد درونی فعال دائماً فرد را مجبور می کند تا در یک حالت ناهماهنگی ، تحت تأثیر مداوم استرس ، زندگی کند. این امر مملو از درگیری های داخلی ، شکوفایی عقده ها و توسعه سایر کشورهای منفی است. تحت جریان انتقادهای مداوم ، مغز به طور متفاوتی شروع به کار می کند ، فرد از دیدن هر گونه چشم انداز متوقف می شود ، ایمان خود و جهان پیرامون خود را از دست می دهد ، زندگی را آغاز می کند گویی به طور خودکار. بنابراین ، بسیار مهم است که یاد بگیرید با منتقد درونی خود مذاکره کنید ، سعی کنید توجه او را متمرکز نکنید و اشتباهات را خیلی جدی نگیرید.