بزرگسال شدن چقدر آسان است

فهرست مطالب:

بزرگسال شدن چقدر آسان است
بزرگسال شدن چقدر آسان است

تصویری: بزرگسال شدن چقدر آسان است

تصویری: بزرگسال شدن چقدر آسان است
تصویری: Big Size Tips For Mens بزرگ کردن آلت تناسلی مردانه در یک ماه با این روش جادوی 2024, نوامبر
Anonim

نمی توانم ، نمی دانم چگونه ، نمی دانم ، نمی توانم کنار بیایم. بعضی اوقات کودکان و بزرگسالان اینگونه استدلال می کنند. اما وقتی چنین موقعیتی در زندگی در شخصیت شکل گرفته یک فرد مشاهده می شود ، این یک درماندگی آموخته شده است و نتیجه تربیت نامناسب است.

بزرگسال شدن چقدر آسان است
بزرگسال شدن چقدر آسان است

محیطی که همیشه کنترل آن را در دست دارید

در اینجا منظور ما از محافظت بیش از حد و تمایل والدین یا کسانی است که آنها را جایگزین می کنند ، زندگی خود را برای کودک زندگی کنند ، یا به عبارت دیگر ، "خون" را از هر چیز وحشتناک نجات دهند. هنگامی که فرزندان چنین والدینی بزرگ می شوند ، یک احساس وابستگی مداوم به دیگری - شجاع ، خدمتگزار ، با دانش ، و غیره - آنها را آزار می دهد. این زمانی است که آنها می گویند "او بخش من و همه چیز من است." همچنین ، محیطی که شخص به طور مداوم تحت نظارت قرار می گیرد ، زمینه ساز توسعه روابط وابسته می شود ، زیرا عملا هیچ دانش و مهارت شخصی ، اعتماد به نفس ، شایستگی وجود ندارد. و موضوع این نیست که شخصی چیزی ندارد ، یا نمی داند چگونه. واقعیت این است که چنین شخصی به طور پیوسته باورهایی مانند "و برای چه؟" ، "این چه فایده ای دارد؟" ، "من هنوز نمی دانم ، نمی توانم …" انفعال ، بیگانگی ، افسردگی حالات آن احساساتی است که یک فرد درمانده زندگی می کند. متأسفانه بزرگسالان درمانده کودکان بی پناهی را اینگونه تربیت می کنند.

محیطی که همیشه غر می زنند

منبع دیگر درماندگی مشاهده تجربه منفی درماندگی توسط دیگران است (به عنوان مثال از والدین تا فرزندان). وقتی فردی برای مدت طولانی مشاهده می کند ، یا در محیطی است که نمی توان کاری کرد ، یک احساس درماندگی مداوم شکل می گیرد. به عنوان مثال: آیا از اطرافیان خود این کلمات را شنیده اید که تغییر در این کشور هیچ فایده ای ندارد ، یا عباراتی مانند "همان دوباره به قدرت می رسد؟" بنابراین - این نگرش شخصی است که شکل می گیرد و به دیگران منتقل می شود ، به عنوان مثال ، هنگامی که افراد برای مدت طولانی مشاهده می کنند که چگونه هرگونه تلاش برای تغییر چیزی نتیجه ای ندارد. سپس این احساس به آنها دست می دهد كه اقدام كردن بی فایده است (و گاه خطرناك).

خط واقعی باخت

سومین راه برای یافتن حس درماندگی مداوم ، زندگی در یک سری طولانی از شکست ها و بحران های زندگی و عدم توانایی حل آنها است. به عبارت دیگر ، وقتی خود را در "رگه سیاه زندگی" می بینید ، و هر کاری هم انجام دهید ، همه چیز بی فایده است. و در آینده ، یک احساس و اطمینان مداوم شکل می گیرد "من لیاقت ندارم ، نمی توانم کاری انجام دهم ، من ناتوان ، ضعیف هستم". عبارت "دست پایین" توصیف دقیق این حالت است. و موذی ترین دام این حالت این است که تجربه منفی در یک موقعیت به طور خودکار به موقعیت های دیگر منتقل می شود. به عنوان مثال ، با تجربه یک سری شکست ، به نظر می رسد که هیچ امیدی پیش از بهبود وضعیت ، اصلاح آن نیست. و حتی وقتی به خود بگویید زندگی جدیدی را از دوشنبه / سه شنبه / سال نو شروع خواهید کرد ، خود را بارها و بارها بر روی همان چرخ ها می بینید. هر موقعیت محرک (تجربه گذشته که سلام را به آینده منتقل می کند) تجربه همان احساسات و اعتقاداتی را که به طور پیوسته در گذشته شکل گرفته اند تحریک می کند. گذشته ما آینده ما را شکل می دهد. بنابراین ، بگذارید یک بار دیگر یادآوری کنم که صلاحیت (چه در کودک و چه در بزرگسال) فقط از طریق "من خودم ، می توانم آن را انجام دهم" شخصی شکل می گیرد. احساس کنترل در زندگی امری اساسی است که برای یک زندگی سالم ضروری است.

در مورد آن چه باید کرد؟

اما درماندگی آموخته شده "درمان" می شود! چطور؟ احتمالاً گفتن "روان درمانی" امری عادی خواهد بود ، اما این م moreثرتر است. با این حال ، برای مراجعه به روان درمانگر ، تلاش (و البته ارزش آن را) لازم است. و ، شاید ، روان درمانگر حلقه نهایی "برنامه درمان" درماندگی آموخته شده باشد. بیایید اکنون سعی کنیم یک برنامه درمانی را به تنهایی شروع کنیم.

اول از همه ، می خواهم به هر یک از شما بگویم: من اعتقاد دارم. من به همه ایمان دارم.اینها کلمات پوچ "متن" نیستند ، اینها در واقع کلماتی هستند که من تکرار کردم و هر بار در آن لحظات وقتی از دیوارهای دفتر کارم می شنوم تکرار می کنم: "من نمی توانم. من نمی دانم چگونه ". همه آن تجربه مثبت عمل ، دستیابی به اهداف ، موفقیت ، شایستگی را دارند که جایی در اعماق حافظه ما پنهان است. چه موقع "و من می دانم چگونه!" مثبت خود را به یاد می آورید و می گیرید؟ من قبلاً این کار را انجام داده ام!

اگر با یک کار دشوار و مهم روبرو هستید که به نظر می رسد هرگز قادر به انجام آن نیستید ، برای انجام آن کار شروع به انجام کاری کنید. به قول معروف ، فیل را در قسمت های کوچک بخورید. فیل بزرگ است - ترسناک است ، احساس عدم کنترل از طرف شما را القا می کند. چالش این است که کنترل را به هر دلیلی بازگردانید. "حالا من یک فیل را می بینم (ما مشکل را صدا می کنیم). و اکنون آماده هستم / می توانم این کار را انجام دهم (اندازه های قسمت را تعیین کنید). و من در این روز و زمان شروع به انجام آن می کنم."

خود را بخاطر تلاش برای انجام کاری ستایش کنید. من می دانم که احساس ناامیدی برای انجام هر کاری چقدر دشوار است. اما ارزش این را دارد که شروع کنید. همه کارهای بزرگ از طریق دستاوردهای کوچک انجام می شود.

یک محیط امن انتخاب کنید

من معمولاً در مورد نیاز به یک سیستم حمایت اجتماعی و ارتباطات برای یک شخص صحبت می کنم. مثل کیسه هوا است. اینجا جایی است که می توانید با خیال راحت درباره دستاوردهای خود صحبت کنید. با این حال ، این اتفاق می افتد زمانی که فرد این حمایت را ندارد. گاهی اوقات روان درمانگر کمک می کند. اما همچنین می توانید یک دفترچه یادداشت از دستاوردها داشته باشید. یا نامه های خلاصه (روز ، هفته ، ماه). سعی کنید تجربه بی نظیر خود را در رسیدن به هدف یادداشت کنید. خود و آن زمان و اکنون را مقایسه کنید. شما تغییر را خواهید دید!

به قاعده مند بودن پایبند باشید

مغز انسان قطعاً عضوی از نبوغ است. او همچنین بسیار تنبل است. و هر بار باید به او یادآوری شود و هر عملی را که می خواهد رفع کند تکرار می کند. بنابراین ، شما باید حداقل سه هفته پشت سر هم تمام موارد قبلی را انجام دهید. اتصالات عصبی جدید ظرف 21 روز ایجاد می شود. و ما برای تثبیت دانش و مهارت های جدید به آنها نیاز داریم. همچنین ، با تکرار یک عمل خاص ، اتصالات عصبی تقویت می شوند و شبکه های حافظه را تشکیل می دهند. به زبان ساده ، هرچه مرتباً یک عمل مثبت انجام دهیم ، پس از آن احساس م effectiveثرتری خواهیم داشت ، زیرا تجربه های مثبت گذشته را می شناسیم و احساس می کنیم.

توصیه شده: