شناخته شده است که برقراری ارتباط با غریبه ها بسیار راحت تر از عزیزان است. در حالت اول ، ایجاد مرزهای شخصی دشوار نخواهد بود و در مورد دوم ، انجام آن بسیار دشوارتر است. اگر مردم بومی انتقاد کنند چه باید کرد؟ توسط آنها دستکاری نشود.
اگر مورد انتقاد عزیزان قرار بگیریم ، اغلب اوقات کاملاً برعکس است در مورد همکاران یا غریبه ها.
تلاشی برای برانگیختن احساس گناه ، سرکوب و مجبور کردن هر کاری که منتقد می خواهد. علاوه بر این ، هرچه بیشتر تسلیم این ترفندها شویم ، قدرت دستکاری کننده قوی تر است ، او با تدبیر بیشتری مرزهای شخصی ما را نقض می کند
و اگر یك عزیز به طور كلی نتواند دستكاری را از برقراری ارتباط آزاد عادی جدا كند ، می تواند به یك مستبد داخلی تبدیل شود. و حالا او تصمیم می گیرد که چه چیزی بپوشد ، چه بخورد و چگونه وقت آزاد خود را بگذراند. بنابراین مهم است که به موقع از چنین تلاش هایی برای نقض مرز جلوگیری شود. هر چقدر هم نزدیک باشیم همه باید فضای شخصی داشته باشند.
عدم توانایی در بیان درخواست به صورت متن ساده. به عنوان مثال ، یک عزیز نمی تواند مستقیماً بگوید که می خواهد زمان بیشتری را با شما سپری کند و شروع به سرزنش در مورد چیزهای کوچک می کند. او ممکن است بگوید که هنگام نظافت آپارتمان بیش از حد حفاری می کنید. اینکه شما زمان زیادی را در اینترنت می گذرانید ، و با دوستان خود تلفنی زیاد صحبت می کنید. دلیل واقعی این انتقاد این است که عزیز ترجیح می دهد با شما در پارک قدم بگذارد ، اسکی کند ، به سینما برود یا از آن بازدید کند
چرا او آن را مستقیم نمی گوید؟ دلایل زیادی وجود دارد و یکی از آنها این است که ما به سادگی عادت نداریم در مورد برنامه های مشترک بحث کنیم. ما عادت نداریم خواسته های خود را صریح بیان کنیم ، زیرا از طرد شدن می ترسیم. و اگر آنها امتناع ورزند ، پس من شایسته توجه نیستم ، پس من بد هستم. در این حالت ، شما باید یاد بگیرید که همه چیز را بیان کنید ، و این باید جداگانه یاد گرفته شود.
اگر فردی ببیند مشکلی پیش آمده است می خواهد کمک کند. و او مطمئن است که اگر اکنون انتقاد کند ، مطمئنا تغییر خواهید کرد و بهتر خواهید شد. این روش ارتباطی اوست ، بنابراین از کودکی به او آموخته شده است و نمی داند چگونه به روش دیگری کمک کند
به نظر می رسد - بسیار آسان تر است که مستقیماً بگوییم "این بلوز مناسب شما نیست ، زیرا پوست شما را خاکی می کند." آنها نمی دانند که چگونه ، بنابراین می گویند: "خوب ، شما می توانید مستقیم به تابوت بروید." این باعث دلخوری ، خراب شدن روحیه می شود ، اما آنها آن را درک نمی کنند.
در هر سه مورد به روش های مختلف ، و بیایید هر سه نوع انتقاد را از بین ببریم ، نام آنها را بگذاریم:
1- تلاش برای نقض مرزها و کنترل های شخصی با استفاده از روش "همیشه بگویید بله" خنثی می شود. منتقد هرچه بگوید ، شما باید موافقت کرده و حرفهای او را تأیید کنید ، اما در عین حال باید ارزش آنها را کم کنید. یعنی با تحقیر موافق نباشید که حق با او است ، بلکه چگونه انتقاد خود را به کلماتی تبدیل کنید که برای شما معنی ندارد. به عنوان مثال ، اگر به شما گفته شود كه در آشپزی مهارت ندارید ، گرچه این كار را ندارید ، می توانید بگویید دفعه بعد بهترین كسی كه می تواند آشپزی كند ، خواهد بود. یا اینکه شما برای یک کلاس آشپزی به پول نیاز دارید. یا چیز دیگری از این قبیل. البته منتقد متوقف نخواهد شد و ادامه خواهد داد. مهم است که به موقعیت خود پایبند بمانید ، موافقت کنید و عبارت را به معنای خود ترجمه کنید ، و هر بار بگویید "بله".
2. اگر شخصی نمی داند چگونه مستقیماً آنچه را می خواهد بپرسد و بگوید ، می توانید بپرسید: "چگونه مزاحم شما می شوم كه مدتهاست تمیز می كنم؟". یعنی روی آوردن به شخصیت و نیازهایش. کاملاً محتمل است که او بلافاصله آنچه را از شما می خواهد بیان کند.
اگر بلافاصله جواب نداد ، می توانید از تکنیک س Neالات منفی استفاده کنید: «آیا تمیز کردن واقعا طولانی مدت بود؟ چه مدت؟ در حالی که من تمیزکاری می کردم چه کاری می توانستیم انجام دهیم؟ این باعث می شود که شخص مقابل دلیل واقعی انتقاد را بیان کند.
یعنی با کمک این س questionsال ها نشان می دهید که با منتقد موافق هستید و برای تغییر شرایط آماده دیدار نیمه راه هستید. به عنوان یک قاعده ، این روش بی عیب و نقص عمل می کند ، زیرا همزبان شما را در موقعیت "من درست می گویم" قرار می دهد و شما را در موقعیت "من اشتباه می کنم" قرار نمی دهد.شما به عنوان یک رابط مشترک برابر به دنبال یک راه حل مشترک برای یک مشکل هستید.
3. منتقد "مایل به کمک" نمی فهمد که با سخنان تند خود شخص را آزار می دهد. در این صورت ، نباید انتقاد او را جدی بگیرید - باید انگیزه را ببینید. او نمی خواهد دلخوری ، سرکوب یا احساس گناه کند ؛ نمی خواهد به شما آسیب برساند. او می خواهد شما بدون اینکه متوجه شود او صدمه می زند ، فرد بهتری باشید.
خوب است چنین افرادی س questionال روشن کننده ای بپرسند: "منظورت چیست؟" به عنوان یک قاعده ، بلافاصله پاسخ دقیق با پیشنهادات منطقی و توصیه های روشن ارائه می شود. بهتر است به آنها گوش فرا دهید و نتیجه گیری کنید که به نفع همه باشد.
همچنین می توانید برای چنین افرادی توضیح دهید که این روش ارتباطی شما را آزار می دهد و در بیشتر موارد در نیمه راه با هم ملاقات می کنند.
همچنین می توانید با انتقاد از نظر خود در مورد اینکه قرار است چه کاری انجام دهید ، چه لباسی بپوشید و چه چیزی بپزید ، از انتقاد جلوگیری کنید. سپس بخشی از مسئولیت به عهده او خواهد بود و او قبلاً نیز از خودش انتقاد خواهد کرد. اگر فردی تمایل به کنترل و مدیریت عزیزان دارد ، باید با احتیاط استفاده شود - او می تواند از قدرت خود فراتر رود.
در هر تلاش برای انتقاد از هر شخصی ، یک چیز مهم است - عزت نفس درونی ، عشق به خود. در این صورت نیازی به یادگیری ، آموزش و به کارگیری همه این تکنیک ها نخواهید داشت. از این گذشته ، یک فرد با اعتماد به نفس چنان کافی ارتباط برقرار می کند که هیچ کس جرات نمی کند او را دستکاری کند. آنها می توانند تلاش کنند ، اما بلافاصله می فهمند که این کار بی فایده است.
در ضمن ، این عشق و احترام کافی نیست - از تکنیک ها استفاده کنید. آنها همچنین به شما کمک می کنند تا به خود احترام بگذارید ، و هر بار که بیشتر و بیشتر خودکفا می شوید.
به همین ترتیب ، احترام به گفتگو مهم است ، مهم نیست که چقدر رفتار نادرستی دارد. بدانید که این شخص دلایلی برای انتقاد از شما دارد. حتی اگر این روحیه بدی باشد ، بازهم دلیل آن است.
قبول نکنید ، انتقادات را شخصاً نسبت به خودتان ، نسبت به شخص خود امتحان نکنید. وقتی به خود احترام می گذارید ، وقتی در باطن کاملاً آرام هستید ، می توانید واقعاً هر موقعیتی را ارزیابی کنید و تحت تأثیر منفی منتقد قرار نگیرید.