دوران کودکی خیلی زود فراموش می شود. وقتی بزرگ شدی ، به آن توجه نمی کنی. اما پس از آن من واقعاً می خواهم دوران کودکی خود را به یاد بیاورم! علاوه بر این ، این خاطرات می تواند ترس و هراسی را که مانع از زندگی آرام و لذت بردن از آنچه اتفاق می افتد ، روشن کند.
دستورالعمل ها
مرحله 1
خاطرات دوران کودکی در اعماق ضمیر ناخودآگاه نهفته است. آنها به آنها کمک می کنند تا اشیایی را که قبلاً شما را محاصره کرده اند از آنجا بیرون آورند. ممکن است نام مربی مهد کودک را فراموش کنید. اما در همان زمان ، حتماً خرسی را که با آن خوابیده اید تا مدرسه بخاطر بسپارید. سعی کنید تا آنجا که ممکن است چیزهای بیشتری پیدا کنید - اسباب بازی ها ، لباس هایی که از کودکی داشته اید.
گام 2
وقتی مجموعه کافی از وسایل کودکان را جمع کردید ، با ناخودآگاه کار کنید. شما به آرامش خاطر کامل نیاز دارید. اتاق را ببندید ، پرده ها را ببندید ، چراغ ها را کم کنید. هیچ صدایی نباید شما را از روند کار دور کند. بنابراین ، تلویزیون ، تلفن ، آی فون را خاموش کنید ، از خانواده خود بخواهید که ساکت باشند. و بهتر است جلساتی را برگزار کنید که هیچ کس در خانه نباشد. سپس می توانید کاملاً در خاطرات خود غرق شوید.
مرحله 3
روی مبل یا صندلی بنشینید ، کیسه ای را با وسایل و اسباب بازی ها روی میز کنار آن قرار دهید. یک قلم و یک دفترچه را در همان مکان قرار دهید - برای نوشتن احساسات شما به آنها نیاز خواهد بود.
مرحله 4
آرام باشید و چشمان خود را ببندید. احساس کنید که دست ها و پاهای شما سنگین ، گرم است. نگاه خود را به سمت داخل هدایت کنید. زندگی را به عقب برگردانید. در اینجا شغل پیدا می کنید ، از کالج ، مدرسه فارغ التحصیل می شوید ، اینجا اول سپتامبر است ، اولین روز شما در دنیای بزرگسالان است. از این به بعد ، تمام احساسات را بنویسید. چی یادته؟ چگونه یک دانش آموز دبیرستانی دختری را روی شانه خود حمل کرد؟ چگونه اولین معلم خود را ملاقات کردید؟ چگونه کلاس اول را کسب کردید؟ همه چیز را در دفترچه یادداشت کنید ، حتی کوچکترین چیزهای کوچک را.
مرحله 5
اگر وسایلی دارید که یادآور اولین روزهای تحصیل در مدرسه است ، آنها را بیرون آورده و بررسی کنید. آنها خاطرات شما را "حجیم" ، دقیق تر می کنند.
مرحله 6
بعد از اینکه اول سپتامبر را به یاد آوردید ، سعی کنید فارغ التحصیلی در مهد کودک ، تولد خواهر و برادر کوچکتر ، سفر به دریا ، روستا را به یاد بیاورید. اینها خاطرات زنده ای است که برای همیشه در ناخودآگاه باقی می ماند. آنها مانند لنگرهایی هستند که به آنها چسبیده اند ، می توانید وقایع کودکی خود را در حافظه خود زنده کنید.