هر شخصی ترسهای زیادی دارد که به طرز محسوسی از زندگی عادی ، برقراری ارتباط ، رشد و دستیابی به اهدافش جلوگیری می کند. یکی از بارزترین نمونه های این امر ترس از انتقاد است. ترس از آنچه دیگران می گویند یا فکر می کنند یک مانع جدی داخلی برای هر شخصی است. علی رغم این واقعیت که این مانع در داخل وجود دارد ، به اصطلاح مظاهر بیرونی ترس از انتقاد وجود دارد. بیایید آنها را با جزئیات بیشتری در نظر بگیریم.
عدم ابتکار عمل
انفعال در هر فعالیت جدید بیانگر این است که شخص به سادگی می ترسد که محکوم شود یا مورد انتقاد قرار گیرد. به عنوان مثال ، کسی قصد دارد نحوه اسکیت غلتکی را بیاموزد. با این حال ، یکی از اصطلاحات و اقوام یا اقوام خود را به طور معمول پرتاب می کند مانند "چرا به آن نیاز داری؟" یا "شما مضحک به نظر خواهید رسید!" می تواند تمایل به انجام کاری را کاملاً ناامید کند.
حیا
کمرویی ، سفتی ، تنگی - همه اینها تجلی ترس از انتقاد است. در ظاهر ، این خود را با حرکات محدود و زاویه دار ، اجتناب از تماس چشمی نشان می دهد. غریبه ها ، محیط های جدید ، شرایط غیرمنتظره و غیراستاندارد ، به طور کلی ، هر راهی برای خروج از منطقه راحتی بسیار دشوار است.
عدم ابراز عقیده
ترس از انتقاد فرد را مجبور می کند تقریباً در همه جا و همیشه با آنچه دیگران می گویند یا فکر می کنند موافق باشد. این نسخه از یک کودک مطیع است که نشسته و متواضعانه منتظر می ماند تا والدینش اجازه دهند او صحبت کند یا به بازی برود. وقتی شخصی نتواند موقعیت خود را در یک مکالمه بیان کند ، از محکومیت یا آنچه ممکن است مضحک به نظر برسد ، هنجارهای اجتماعی را نقض می کند ، می ترسد.
ناتوانی در نه گفتن
این یکی از مهمترین نکات است. بیان مخالفت خود با نظر شخص دیگر ، ترسیم مرزهای خود ، وضع قوانین و اصول خاص در مورد مجاز و غیر مجاز است. به دلیل ترس از انتقاد ، فردی با مرزهای ضعیف به دیگران اجازه می دهد تا به منطقه شخصی خود حمله کنند ، و هزینه آن را با زمان ، مکان ، احساسات خود بپردازند.
چگونه می توانید در مقابل ترس از انتقاد مقاومت کنید؟
ترس همیشه با احساس تهدید همراه است ، گویی کسی ممکن است از نظر جسمی یا روحی آسیب ببیند. ترس از انتقاد بدتر نیست ، زیرا مبتنی بر ترس از آسیب دیدن مرزهای شخصیت شخص است. با این حال ، این تهدید در اکثر موارد آشکار است.
شخصی که انتقاد می کند یا آن را محکوم می کند ، غالباً به هیچ وجه شخصیت گفتگو را از بین نمی برد. اولی می خواهد برخی از اطلاعات را در مورد اینکه چه اشتباهی مرتکب شده است یا چه عواملی باعث واکنش منفی شده است به او منتقل کند.
انتقاد را باید بعنوان بازخورد دانست و نه تمایل به تحقیر یا توهین به شما. این شامل اطلاعات ارزشمندی در مورد نیازها و ارزش های شخص گفتگو است. مورد اخیر اغلب می تواند روشی م ofثر برای چگونگی حل مسئله یا تغییر رفتار شما برای دستیابی به یک هدف تعیین شده پیشنهاد دهد. در این حالت ، او از یک متهم متجاوز به دستیاری تبدیل می شود که می توانید با او همکاری کنید.
انتقاد هرکسی را بترساند ، مادامی که او آن را چیزی مضر بداند و قادر به از بین بردن شخصیت او باشد. اما به محض اینکه او ابزاری برای بهبود و آموزش خود در او ببیند ، به طرز جادویی زندگی او را آرامتر و روابط با مردم را راحت تر و مولد تر می کند.
در این حالت ، فرد منتقد به یک دوست و یاور تبدیل می شود ، و نه یک پدر و مادر سختگیر و نیرومند ، که صدای ناخوشایند او اغلب در جایی از اعماق ضمیر ناخودآگاه ادامه می یابد. از بین بردن ترس از انتقاد ، شبیه غلبه بر نوعی مانع داخلی است که فرصت ها و منابع عظیمی را برای رشد و توسعه ایجاد می کند.