اضطراب زمانی است که فرد یک احساس ذهنی از تهدید موجودیت را تجربه کند. این لزوما تهدیدی برای زندگی نیست. هر چیزی که فرد ارزشمند بداند ممکن است در معرض تهدید (واقعی یا خیالی) باشد: زندگی اقوام ، شغل مورد علاقه ، یک چیز مهم.
برای درک پدیده اضطراب دو رویکرد وجود دارد - کلاسیک و مدرن. رویکرد کلاسیک از کار فروید ناشی می شود. در اینجا ، اضطراب به عنوان ترس از این که شی you خود را گم کرده اید ، درک می شود. ما همیشه از چیز خاصی می ترسیم: دلقک ها ، پروازها ، از دست دادن آیفون جدید. اما اگر شی ترس را از روان دور کنیم و فقط ترس را رها کنیم ، اضطراب را تجربه خواهیم کرد.
برای روان ما ، هر موقعیت نامفهومی تهدید است.
شاید هدف ترس این بود ، اما ناپدید شد. این می تواند از طریق یک تجربه آسیب زای خیلی زود اتفاق بیفتد: کودک ترسیده است ، سالها گذشته است ، وضعیت فراموش شده است و احساس ذهنی اضطراب هنوز عذاب می دهد.
موقعیت ها نیز ممکن است وقتی شی ترس در حال حاضر وجود داشته باشد ، اما فرد از آن آگاهی نداشته باشد. یک مشتری درخواست هشدار شدید را ارائه داده است. او یک زمینه روزمره ثابت بود. در طول کار ما متوجه شدیم که این مربوط به آزمون تافل انگلیسی است که باید در مدت شش ماه قبول شود. حتی به ذهن مشتری هم خطور نکرده که ممکن است نگران اتفاقی باشد که قبل از آن هنوز وقت زیادی باقی مانده است.
دلیل آن نیز روشن شد: تحقق رویای قدیمی مشتری به نتایج آزمون بستگی داشت. وقتی علل واقعی اضطراب آگاهانه شناخته شود ، فرد گزینه هایی برای عمل به دست می آورد. در این حالت ، مشتری به سادگی تعداد دروس انگلیسی را دو برابر کرد - و اضطراب تقریباً به طور کامل از بین رفت.
کورت گلدشتاین در تحقیقات خود نشان داد حتی اگر هدف ترس را پیدا کنید ، اضطراب اغلب از بین نمی رود.
رویکرد مدرن ناشی از کار کورت گلدشتاین است. فقط به این دلیل مدرن خوانده می شود که در توصیف پدیده اضطراب محبوب تر و بسیار گسترده تر است.
تصور کنید که روان انسان یک گیربکس در یک ماشین است. علائم برنامه با احساسات مختلف امضا می شوند: حسادت ، شرم ، شادی ، ترس ، عصبانیت ، گناه ، و غیره گیربکس می تواند در چندین حالت باشد. اولی انتقال بی طرف است ، یعنی روان در حالت استراحت است. دوم - نوعی دنده روشن است و ماشین در حال حرکت است. به عنوان مثال ، یک فرد در یک جلسه بسیار مهم تأخیر می کند ، وارد سالنی می شود که همه مدتها در آنجا کار می کنند - از جمله انتقال "شرم".
و حالت سوم نیز وجود دارد: ماشین با قدرت و اصلی شتاب می گیرد ، اما در حالت خنثی است ، به راحتی هیچ علامت لازم روی صفحه وجود ندارد. در این حالت ماشین در جای خود متوقف می شود. رویکرد مدرن این حالت را اضطراب می نامد. کورت گلدشتاین در تحقیقات خود نشان داد حتی اگر هدف ترس را پیدا کنید ، اضطراب اغلب از بین نمی رود. این بدان معنی است که نه تنها ترس ، بلکه احساسات دیگر نیز می توانند باعث اضطراب شوند. علاوه بر این ، هر احساسی اگر ظاهر شود و بخواهد ابراز شود ، اما باعث تحقق آن نمی شود ، می تواند باعث اضطراب شود.