در حقیقت تعداد کمی از مردم جهان هستند که به مرگ فکر می کنند. بیشتر این افکار ترسناک و دلگیر هستند. و قطعاً شادی آور نیستند. با این حال ، با جابجایی بی پایان از هوشیاری ، مشکل حل نمی شود. دیر یا زود ، هر شخص مجبور می شود که خودش بفهمد چگونه با مرگ رابطه برقرار کند.
دستورالعمل ها
مرحله 1
در عمل روان درمانگران ، این س veryال بسیار رایج است: "اگر می دانستید چه مدت به شما اختصاص داده شده است ، زندگی شما بعد از آن چقدر تغییر می کند؟" بعضی اوقات به صورت متفاوتی ، سفت و سخت تر فرموله می شود: «تصور کنید که چند روز به زندگی شما باقی مانده است. در زمان اختصاص داده شده چه کاری انجام می دهید؟ " در نگاه اول ، چنین سوالاتی تعجب آور است. و ممکن است یک فرد ناآماده حتی شوکه شود. با این حال ، آنها به سوالاتی مربوط می شوند که هیچ پاسخ صحیحی برای آنها وجود ندارد. به عبارت دقیق تر ، هر پاسخ به چنین سوالی صحیح است و حق وجود دارد. اما بیشتر اوقات ، اولین تأثیری که وی بر شخصی می گذارد که به نحوه ارتباط با مرگ فکر می کند ، پس از تأملات عمیق و جدی کاملاً تأثیر روشنی است.
گام 2
دومین تأثیر چنین سوالی این است که فرد شروع به فکر کردن درباره معنای زندگی می کند. کسی معنای وجود فردی را تجزیه و تحلیل می کند ، کسی بلافاصله در سطح جهانی فکر می کند ، و در مورد سرنوشت کل نژاد بشر تأمل می کند. جای تعجب نیست که مسئله معنای زندگی اینقدر با این مسئله ارتباط دارد که چگونه می توان با مرگ ارتباط برقرار کرد. همه مردم به دنبال این معنی هستند. برخی از روان درمانگران حتی معتقدند که این جستجو به خودی خود معنای زندگی است. می توانیم بگوییم که پاسخ به این سوال که چگونه با مرگ ارتباط برقرار کنیم ، بلافاصله پس از تعیین معنای زندگی آشکار می شود.
مرحله 3
از طرف دیگر ، شخص با تعیین مفهوم زندگی (و بدین ترتیب ، تعیین مرزهای مشخصی از جهان بینی برای خود) ، بلافاصله می فهمد که چه نقشی به او اختصاص داده شده است. و این سوال که چگونه با مرگ ارتباط برقرار کنیم ضروری است. علاوه بر این ، دامنه نظرات در مورد این موضوع و تأثیر آنها بر زندگی آینده هر شخصی که به این موضوع دشوار فکر می کند قابل توجه است. کسی ، به دلایل روزمره ، به این درک می رسد که مردم - گرچه در حقیقت ، تاج تکامل است ، اما فقط حیوانات باهوش است. و این رفتار بیشتر چنین شخصی و میزان بازتاب او را تعیین می کند. برعکس ، دیگران می فهمند که کل جهان موجود جزیره ای نیست که در جایی در اقیانوس گم شده باشد ، بلکه بخشی از جهان بزرگ است که در آن همه چیز به هم پیوسته است ، جایی که قوانین خاص خود در آن عمل می کند ، اصول عمیق وجود وجود دارد و همه امور پیامدهای خود را دارد. بنابراین ، جای تعجب نیست که چنین افرادی شروع می کنند و بر این اساس با مرگ و زندگی ارتباط برقرار می کنند.