هر کسی که می خواهد رفاه خود را بهبود بخشد برای موفقیت تلاش می کند. اما چگونه می توان تشخیص داد که در زمینه خاصی موفق هستید یا خیر؟ بدیهی است که هر بنگاه اقتصادی که هدف مشخصی داشته باشد به عنوان موفق شناخته می شود. این بدان معنی است که هدف گذاری صحیح اساس هر پیروزی است.
آیا تا به حال بازی گول زن نابینا را بازی کرده اید؟ وقتی چشم بسته اید ، دو گزینه پیش رو دارید: بی هدف راه بروید یا به دنبال یک خواسته خاص ، شخصی را بگیرید. حرکات بی معنی در تاریکی ، اولاً زمان می برد ، ثانیاً می تواند صدماتی ایجاد کند و ثالثاً ، هیچ گونه رضایت بخشی به همراه ندارد.
وقتی طبق یک الگوریتم خاص حرکت می کنید ، دست انداز هم می شوید ، اما نتیجه کاملاً متفاوت است. پس از همه ، در پایان ، شما ماموریت خود را به اتمام می رسانید ، چشم بند خود را بر می دارید و با لذت بسیار تماشا می کنید که چگونه شخص دیگری کورکورانه به دنبال بازیکنان دیگر است. بنابراین ، داشتن یک هدف ، شما موفقیت را به دست می آورید ، البته با سختی زیاد ، اما با لذت زیادی نیز.
موفقیت چگونه اندازه گیری می شود
شاید این سوال تفاوت اصلی بین هدف و رویا باشد. هنگام تعیین هدف ، شاخص های کمی و کیفی باید مشخص شوند که اگر در مسیر صحیح هستید ، به شما بگویند. به عنوان مثال ، رویای شما این است: "من می خواهم خوشحال باشم". این رویای خوبی است ، اما خوشبختی شما چگونه ارزیابی می شود؟ در تعداد معینی از کودکان ، یک خانه دو طبقه ، شوهری که از احساسات شما مراقبت می کند ، به بچه ها کمک می کند؟ یا شاید می خواهید برای خوشبختی کامل آواز بخوانید؟ سپس باید بدانید که در چه محدوده ای ، صدا چه بلندی خواهد داشت ، چه کسی شنونده شما خواهد بود ، چه نوع واکنشی را می خواهید در آنها مشاهده کنید.
مدل موفقیت
مشخص کنید که می خواهید به چه چیزی برسید.
به هدف خود بروید و بی حرکت نمانید. هر مرحله یک هدف متوسط است.
در طول کار آنچه انجام داده اید و شکست خورده را علامت گذاری کنید.
موفقیت ها و شکست های خود را تجزیه و تحلیل کنید ، سعی کنید بفهمید چه چیزهایی را می توانید تغییر دهید و چه عواملی را باید سازگار کنید.
درک عاطفی از هدف
هنگامی که هدف خود را تنظیم می کنید ، به این فکر کنید که چقدر احساسات مثبت را در شما برمی انگیزد؟ آیا موجی از انرژی و قدرت وجود دارد؟ هنگام تنظیم هدف ، لازم نیست انگیزه دیگری به خود بدهید. این در راه دستیابی به آن مفید خواهد بود. انگیزه را باید از ابتدا ایجاد کرد. اگر تمایلی وجود ندارد ، هدف دیگری تعیین کنید یا آن را از نو تنظیم کنید.
بنابراین ، اگر نمی خواهید تحصیلات عالیه داشته باشید ، نباید به دانشگاه بروید ، نیازی نیست اهداف خود را با دیگران جایگزین کنید و برای چیزی که کاملاً نیازی ندارید تلاش کنید. آنگاه شانس موفقیت چندین برابر خواهد شد.