سازش و بلاتکلیفی ، افکار درباره گذشته و بی هدفی حال - همه اینها فرد را متوسط و آینده اش می کند - خاکستری ، روزمره و ناامید. اگر آماده پذیرفتن بی قید و شرط هنجارها و قوانین هستید ، فقط آنچه را برای انجام آن کافی است انجام دهید و به اندکی بسنده کنید ، می توانید همه چیز را همانطور که هست بگذارید و سعی نکنید خود را "بپرید". اما اگر دوست ندارید "موش خاکستری" باشید؟
در یکی از معانی منسوخ شده و به ندرت استفاده می شود ، "متوسط" چیزی خوب ، مناسب و کاملا منصفانه خوانده می شود. به عنوان مثال ، F. M. داستایوسکی در رمان مردم فقیر می نویسد: «… در خانه ما ، در ورودی تمیز ، پله ها بسیار متوسط هستند. مخصوصاً جلو - تمیز ، سبک ، پهن ، همه چدن و ماهون. " و در حقیقت ، چه چیز برجسته ای وجود دارد که می تواند از یک راه پله معمولی مورد نیاز باشد ، به جز اینکه این جادار ، مرتب ، راحت ، محکم گره خورده باشد و خیلی کج و معوج نباشد؟ با این وجود ، افراد متوسط به طور قطع زیر توانایی های بالقوه خود زندگی می کنند و از بخش بسیار محدودی از توانایی های خود استفاده می کنند. چه عاملی باعث رضایت آنها از وضعیت عادی امور می شود و در میانه راه متوقف می شوند و آنها را در چارچوب این موارد مفید "مجهز" سوق می دهند؟ از همان لحظه تولد ، فرد به طور فعال دانش در مورد محیط - به ویژه دانش در مورد خطرات و محدودیت ها را کسب می کند. بزرگسالان اکنون در هر مرحله و سپس برای کودک تکرار می کنند: این مجاز نیست ، این خطرناک است ، اما این کاملاً غیرممکن است. در بیشتر موارد ، بدون شک ، در همه این دستورالعمل ها یک هسته منطقی وجود دارد ، زیرا آنها شخص احمق را از گام های غیرقابل پیش بینی محافظت می کنند و به او می آموزند تا با زندگی سازگار شود. اما برخی از محدودیت ها به سادگی بی معنی از توانایی خلاق کودک جلوگیری می کنند ، و یک "پفک پای" را بر روان شکننده تحمیل می کنند - فقط به این دلیل که برای والدین راحت تر است. اینگونه است که پایه و اساس رفتار "موهای صاف" ، مطیع ، بی ادعا و … متوسط شکل می گیرد. با این وجود یکی از جدی ترین اشتباهات مردم ، مقایسه مداوم خود با دیگران است. آنها که درگیر این یا آن شغل هستند ، خستگی ناپذیر خود را در برابر استانداردها یا دستاوردهای افراد اطراف خود بررسی می کنند. بنابراین ، دیگر خود شخص نیست که موفقیت خود را تعیین می کند: او به دیگران حق می دهد که تصمیم بگیرند که آیا به آن دست یافته است یا نه. در حقیقت مقایسه نتایج خود نه با دستاوردهای افراد دیگر بلکه با نتایج خود صحیح تر است. موفقیت واقعی نه با "برتری" در سطح ، بلکه با تحقق حداکثر تمایلات و توانایی های شخص تعیین می شود. شما اگر بهترین کاری را که می توانستید انجام دهید ، موفق هستید. اگر برای تعالی شخصی تلاش کنید ، با تمام ظرفیت خود کار کنید و احساس فداکاری کامل کنید ، موفق هستید. بنابراین ، در اینجا توانایی ها و دستاوردهای مجسم شما وجود دارد ، و شما باید با یکدیگر مقایسه کنید. اگر فاصله زیادی بین آنها وجود داشته باشد ، دلیل جدی وجود دارد که فکر کنید اگر خودتان "پشت" نیستید. و شما باید نگران این نباشید که مثل دیگران باشید ، بلکه بخواهید خودتان باشید.