استعداد و جنون چگونه به هم پیوند می خورند

استعداد و جنون چگونه به هم پیوند می خورند
استعداد و جنون چگونه به هم پیوند می خورند

تصویری: استعداد و جنون چگونه به هم پیوند می خورند

تصویری: استعداد و جنون چگونه به هم پیوند می خورند
تصویری: 2 килограмма креветок в кляре РЕЦЕПТ РЕСТОРАНА 2024, ممکن است
Anonim

استعداد نادر است ، نبوغ بی نظیر است. این عقیده عمومی وجود دارد که هر کودکی اگر توانایی هایش در مسیر درست رشد یابد ، استعداد بالایی دارد. و البته ، انتقال و تقویت این درک در کودک که توانایی ها فقط یک پاداش است ، مهم است و فقط کار سخت کوشی و مداوم می تواند موفقیت را از همان ابتدا در ذهن کودک تقویت کند.

ناپلئون بناپارت
ناپلئون بناپارت

نبوغ ماهیت دیگری دارد. بیش از یک بار مردم نابغه به رسمیت شناخته شده بودند که آنها احساس می کردند خودشان راهنما هستند ، مترجمان برخی از اندیشه های بالاتر ، "ایده الهی" و به تعبیری گروگان هدیه خود بودند ، نه قدرت و نه حق رها کردن خود را داشتند مأموریت. لو گومیلوف مفهوم "شور و اشتیاق" را مطرح كرد ، كه با استفاده از آن پیشنهاد كرد انگیزه ای از منشأ فرازمینی ، اما نه الهی ، بلكه كیهانی باشد. وی توضیح داد که بیش از حد انرژی کیهانی باعث لرزش می شود ، در نتیجه تابش خورشید با رسیدن به سطح زمین باعث جهش می شود. او این جهش ها را شور و حرارت نامید.

شور و اشتیاق به شکلی غیرقابل پیش بینی بر رشد صفات شخصیت تأثیر می گذارد. یک شخص می تواند نابغه شود ، اما با همان درجه احتمال و یک مجرم. ویژگی اصلی یک فرد پرشور ، فداکاری خود ، تمام زندگی خود به یک هدف مشخص است.

طبق گفته N. A. Berdyaev ، یک مرد نابغه زندگی خود را به عنوان گروگان استعداد خود زندگی می کند ، و یک شاهکار فداکارانه انجام می دهد. در زندگی ، به ندرت می توانید فردی بااستعداد و واقعی پیدا کنید که مجبور به پرداخت هزینه های سنگین برای توانایی های غیرمعمول خود ، "جرقه خدا" نباشد.

برنده جایزه نوبل لوئیس برگسون نبوغ را با شهود همراه کرد ، که به عنوان یک هدیه الهی به واحدها داده می شود ، و نبوغ را یک نیروی مرموز غیرقابل درک می داند که خارج از آگاهی وجود دارد. شاید در خلاقیت نبوغی است که ذات خداگونه انسان نمایان می شود؟

بیشتر روانپزشکان به عنوان یک واقعیت ارتباط بین نبوغ و اختلالات روانشناختی را بیان می کنند. استندال معتقد بود که تاریخچه بیماری های آنها بخشی از زندگی نامه نوابغ است.

با این حال ، یک نقطه نظر مخالف نیز وجود دارد ، طرفداران آن استدلال می کنند که نبوغ دقیقاً هنجار بیولوژیکی است که توسط طبیعت وضع شده یا یک برنامه الهی است ، اما به دلیل شرایط نامساعد توسعه مورد استفاده قرار نمی گیرد. و بیماری ، در صورت وجود ، دلیل نیست ، بلکه نتیجه خلاقیت یک نابغه است ، نتیجه فشار بیش از حد عصبی به دلیل توزیع نامناسب تلاش ها یا شرایط نامساعد زندگی. در واقع ، از این نظر ، بیماری یک حادثه است ، یک شرایط جانبی ، حتی یک حادثه ، که هیچ کس از آن در امان نیست.

بر اساس داده های نقل شده توسط محققان مختلف زندگی نامه ، خلاقیت و تاریخچه موردی از چهره های برجسته علم و هنر ، به راحتی می توان نتیجه گرفت که در موارد نادر ، بیماری روانی می تواند نتیجه فعالیت شدید خلاق ، مشکلات زندگی ، عدم شناسایی باشد ، اما اغلب دلیل ، انگیزه ای برای چنین فعالیتی است.

چند مثال برای نشان دادن

آهنگساز آلمانی ، که آثارش به عنوان یکی از قله های تاریخ هنر جهانی شناخته شده است. پدر مشروب الكلی است ، از نظر ذهنی ، بی رحم ، پسرش را تشویق می كند كه دست به كتك بزند. مادر از سل بیمار بود. این خانواده به شدت از نظر مالی نیاز داشتند. آهنگساز خود غایب و غیر عملی بود ، مستعد ابتلا به افسردگی شدید. او مستعد دعوا و درگیری ، خشم و خشونت غیرقابل کنترل بود. در 26 سالگی ، ناشنوایی کار مخرب خود را آغاز کرد. طبق شهادت دوستان ، بتهوون هنگام کار مانند جانوری زوزه می کشید و با عجله در اتاق می رفت و یادآور یک دیوانه خشن بود. بسیاری از آثار بتهوون خطاب به زنان است و ثمره عشق پرشور اما جبران ناپذیر اوست.

شاعر روسی. پدربزرگش در یک بیمارستان روانپزشکی درگذشت و پدرش ، یک وکیل و نوازنده درخشان ، یک سادیست بالینی بود ، همسرش را کتک زد ، او را نیمه گرسنه نگه داشت.بی روح بیمار روانی درگذشت. مادر از یک شکست عصبی رنج می برد ، حالات طاقت فرسای مالیخولیا ، اضطراب دارد ، او صرع دارد. او سه بار اقدام به زندگی خود کرد. چهره خود شاعر از کمبود حالت چهره همه را متحیر کرد. او تحت تغییرات مکرر و متناوب خلقی قرار می گرفت - از سرگرمی کودکانه تا طغیان تحریک همراه با خرد کردن ظروف و مبلمان. از 16 سالگی حملات صرع آغاز شد. در زندگی خانوادگی ، بلوک سعی کرد ایده های ولادیمیر سولوویوف را در مورد عشق فوق بشری پیاده کند و روابط جنسی را به نام "عشق سفید" انکار کند. با گذشت سال ها ، ازدواج به یک سری خیانت های متقابل تبدیل شد و به یک درگیری دشوار تبدیل شد. بیماری بلوک پس از سرخوردگی از آرمان های انقلاب ، پس از شعر "دوازده" شروع به پیشرفت کرد. این شاعر در یک بحران روان پریشی درگذشت.

نویسنده بزرگ روسی. ضعف ارگانیسم NV Gogol را می توان با سل پدرش توضیح داد. خود نویسنده معتقد بود که پدرش نه به دلیل بیماری بلکه از ترس بیماری از دنیا رفته است. نیکولای واسیلیویچ این ترس را از پدرش به عنوان میراث مهلک دریافت کرد. این نویسنده از مادری خیلی جوان متولد شد: ماریا ایوانوونا در 14 سالگی ازدواج کرد. دوستان مدرسه گوگول مستقیماً او را غیر طبیعی می دانستند. وی پسرش را نابغه دانست ، اما متوجه نشد که نوشتن می تواند پیگیری شایسته ای باشد ، او اختراع موتور بخار ، راه آهن و غیره را به او نسبت داد.

از زمان کودکی ، نویسنده خود به طرز دردناکی خجالتی ، کلافه ، گوشه گیر و ساکت بود. در 22 سالگی ، حالت بیمارگونه او به شکل تعالی در می آید و گوگول با نداشتن آموزش کافی برای این کار ، در دانشگاه مشغول به کار سخنرانی می شود. خیلی زود برای دانشجویان مشخص شد که "استاد" آنها از تاریخ چیزی نمی فهمد ، علاوه بر این ، او نمی تواند متواضع و مهربان باشد. گوگول بدون انتظار برای تظاهرات دانشجویی اخراج شد. از آن زمان ، بیماری روانی نویسنده چرخه ای است. دوره های افزایش شیدایی با ایده های هذیانی ناشی از هیپوکندریا ، با دوره های افسردگی چند ماهه با از دست دادن توانایی کار ، متناوب است.

در تمام زندگی خود ، گوگول هیچ ارتباطی با زنان نداشت ، او نمی دانست عشق چیست و جایگاه کمی در کارهای او دارد. خود گوگول فهمید و نوشت که بیماری او تأثیر زیادی در کار او داشت. وی در "انتقام وحشتناک" ، "دفتر خاطرات یک دیوانه" ، "بینی" ، "پالتوی بالا" ، "وی" و دیگر کارهای یک بیماری روانی جدی یا شرایط نزدیک را توصیف می کند. نویسنده در حین حمله مالیخولیای طولانی مدت در اثر خستگی و کم خونی مغز همراه با گرسنگی و درمان نادرست ، به ویژه خون ریزی ، درگذشت.

امپراطور فرانسه ، ژنرال. پدرش الکلی بود ، مردی روان روانشناختی ، عاری از احساسات اخلاقی. ناپلئون خود كودكی بیمار بود و در معرض انفجار عصبانیت بود كه تا حد عصبانیت پیش رفت. مستعد مشاجره و دعوا بود ، از کسی نمی ترسید ، همه از او می ترسیدند. از کودکی ، وی دچار تشنج تشنجی ناشی از راشیتیسم شد. حتی در دو سالگی نیز نتوانست سر خود را صاف نگه دارد ، که این بیش از حد طبیعی بود. وی دارای حافظه مطلق بود ، فرمولهای ریاضی و شعرها و اسامی سربازان و افسران را به راحتی به خاطر سپرد ، که نشان دهنده سال و ماه خدمت مشترک و همچنین واحد و نام هنگ بود که یک همکار در آن بود. از جوانی او حداکثر چهار صبح بلند شد و به خودش یاد داد کمی بخوابد.

ویژگی قابل توجه اصلی هوش او توانایی واکنش فوری به وقایع خارجی بود. وقتی در بحبوحه نبرد به خواب رفت ، او ناگهان دچار خواب آلودگی شد. یک رابطه همجنسگرایانه با برادرش جوزف و یک رابطه محاربانه با خواهر پائولینا نشانگر جهت گیری بیمارگونه شخصیت است. اکثر مورخان اتفاق نظر دارند که ناپلئون اگر حتی کمی طبیعی تر بود هرگز به چنین موفقیتی نمی رسید. اشتیاق او غیر عادی بود و این او بود که برای او موفقیت به ارمغان آورد.

شاعر ، نثرنویس روسی.خواهر مارینا تسوتایوا ، آناستازیا ، به یاد آورد که در غرور گزاف خود ، مارینا به راحتی و با اشتیاق شرارت می کرد. او ضعیف و بی تفاوت درس می خواند ، به معلمان توهین می کرد ، با آنها متکبرانه و بی احترامی صحبت می کرد. در 17 سالگی ، او سعی کرد خودکشی کند. برای او در کنار مردم بسیار دشوار بود ، با عزیزانش مانند یک سیاره دیگر بود: از نظر عاطفی نسبت به پدرش سرد بود (ایوان تسوتایف - بنیانگذار موزه هنرهای زیبا پوشکین در وولخونکا) ، مادر بدی برای هر سه او فرزندان ، همسر بی وفا به شوهرش.

او کودکان را با عشقی عصبانی و طاقت فرسا خراب کرد ، می خواست آنها را با نفوذ خود ، یا با بی تفاوتی بازآفرینی کند ، قادر به حل مسائل روزمره نیست (ایرینا در سال 1918 در گرسنگی در مسکو درگذشت). او نامه های عاشقانه ای بی پایان را خطاب به افراد مختلف نوشت ، نه در روابط لزبین و نه در انحرافات اخلاقی دیگر. تقریباً همیشه حالت تغییرناپذیر تسوتایوا مالیخولیایی و نگرشی علیه کل جهان بود که به عنوان چیزی بیگانه و خصمانه تلقی می شد. برای او اینطور نبود ، او خودش درام خلق کرد. حالت آرامش و خوشبختی الهام او را گرفت. او ناراحتی را یکی از م necessaryلفه های ضروری خلاقیت دانست ، و شعرهای خود را "ضربان قلب" خواند.

به گفته روانپزشکان ، انگیزه مرگ برای وی یکی از منابع ناخودآگاه خلاقیت بود. مارینا تسوتایوا در سال 1941 پس از درگیری دیگری با پسرش ، که ظاهراً یک عامل تحریک آمیز در برابر مشکلات عمومی بود ، خودکشی کرد.

اینها فقط چند نمونه هستند. لیستی از افراد نابغه ای که استعداد برجسته خود را به جهانیان نشان دادند و هزینه گرانی برای آن پرداختند ، آنقدر زیاد است که در قالب مقاله نمی گنجد ، برای این مورد حجم زیادی لازم است …

توصیه شده: