آیا کمال گراها زندگی خوبی دارند؟ در نگاه اول ، بله. اغلب این افراد بسیار موفق و ثروتمند هستند. ارادت آنها به تعالی ، توجه به جزئیات و سبک زندگی منظم را فقط می توان تحسین کرد. چنین افرادی نوار را بالا می گذارند و گاهی به نتایج باورنکردنی می رسند. کمال گرایان زیادی در میان افراد مشهور وجود دارند. به عنوان مثال ، استیو جابز یکی از بنیانگذاران اپل ، نیچه ، فیلسوف آلمانی ، دیوانه پاپ مدونا و بسیاری دیگر از بازیگران ، دانشمندان و ورزشکاران است. زندگی آنها دائماً با تعیین اهداف عالی و دستیابی به آنها همراه است. فعالیت های آنها تحت نظارت دقیق مردم قرار دارد.
با این حال ، ما فقط م componentلفه بیرونی موفقیت این افراد را می بینیم. و در طرف دیگر چه چیزی وجود دارد که نمی بینیم؟ متأسفانه ، واقعیت این است که آنها اغلب با خود تنها نیستند ، ناراضی ، تنها ، از افسردگی ، بی خوابی رنج می برند و به طور دائمی احساس اضطراب را تجربه می کنند.
آیا کمال گرایی یک ویژگی شخصیتی است یا یک اختلال روانی است؟ شاید فلان. برخی از محققان آن را به موارد زیر تقسیم می کنند:
- سالم (مثبت) - هنگامی که فردی اهداف بلند پروازانه ، اما قابل دستیابی را تعیین می کند ، قادر به اجرای مناسب آنها است. افراط نمی کند ، به انتقاد از خود بیش از حد ، مخرب می پردازد. و مهمتر از همه ، او از نتیجه کار انجام شده احساس رضایت می کند.
- مخرب (منفی) - هنگامی که شخصی نوار را بالا می برد تا دستیابی به آن غیرممکن شود. بر این اساس ، هر نتیجه ای ایده آل نیست و فرد ناامید کننده عمیق است و متعاقباً روان رنجوری و افسردگی در انتظار او است.
مرز بین تلاش سالم و دردناک برای رسیدن به کمال بسیار شکننده است و هر انگیزه روانی می تواند آن را از بین ببرد. برای درک ماهیت این پدیده ، باید ریشه آن را درک کنید. اعتقاد بر این است که یک استعداد ژنتیکی ممکن است دلیل آن باشد. با این حال دانشمندان هنوز این موضوع را ثابت نکرده اند. با این وجود ، حتی اگر فرض کنیم برخی افراد از بدو تولد مستعد کمال گرایی هستند ، روانشناسان تعیین کرده اند که چه عواملی در پیشرفت آن تأثیر دارد.
کمال گرایی بزرگسالان البته از کودکی آغاز می شود. یعنی - در خانواده ، در چگونگی ایجاد رابطه بین والدین و فرزندان.
اگر والدین:
1. قوانینی بیش از حد سختگیرانه تنظیم کنید که باید رعایت شوند. مرزهای رفتار "درست" و "غلط" را به روشنی مشخص کنید.
2. بیش از حد از کودک تقاضا کنید ، که توانایی تحقق آن را ندارد.
3. انتظار بیشتری داشته باشید و انتقاد کنید که انتظارات آنها را برآورده نکرده است. آنها کودک را به خاطر اشتباهات قبول نمی کنند و حتی او را رد می کنند.
4. عشق را فقط برای رسیدن به موفقیت و تحقق کامل چیزی نشان دهید.
5. مقایسه با سایر کودکان به نفع فرزندان آنها نیست.
6. آنها سخت کنترل می شوند.
اینکه چنین کودکی دائماً به تأیید دیگران احتیاج دارد. او به طرز دردناکی از خود انتقاد می کند و هر اشتباهی منجر به احساسات شدید می شود. او تمام این خصوصیات را در بزرگسالی با خود حمل می کند ، حتی همیشه متوجه نمی شود که این ویژگی ها مانع از این می شود که خودش را فردی شاد و خودکفا احساس کند.