خیانت به عزیزی خیانت است. و خیانت ، همانطور که می دانید ، بخشیده نمی شود. با این وجود ، بسیاری از مردم از خیانت نیمه های خود چشم بسته اند.
ازدواج آزاد
انواع مختلفی از روابط وجود دارد که با این وضعیت مشخص می شود. بی خطرترین گزینه: مشارکت مبتنی بر علاقه متقابل ، منافع ، بدون رنگ و بوی احساسی. مردم مدت زیادی است که نسبت به یکدیگر سرد شده اند و یا هرگز احساسات مشتاقانه ای را که دلالت بر وفاداری داشته باشد تجربه نکرده اند. در این حالت چیزی برای بخشش وجود ندارد: شرکا مستقل هستند و خواسته های خود را برآورده می کنند بدون اینکه به زندگی شخصی طرف مقابل علاقه مند باشند. بعید است بتوان چنین اتحادیه ای را خوشبخت خواند ، اما بر اساس انتخاب آزاد بنا شده است. اما شرایط دشوارتر از این جهت خطرناک است که آزادی یکی از زوجین را محدود می کند.
اعتیاد جسمی
برای تغییر ، شما باید ویژگی های خاصی داشته باشید: جنسی ، جذابیت ، اجتماعی بودن ، تجربه عالی. جدا شدن از یک خیانتکار که شخصیتی درخشان است ، احساسات جدیدی را ایجاد می کند و "گیج" می شود ، کار آسانی نیست: چنین افرادی می دانند چگونه به خود لذت ببرند و "گره بزنند" ، و باور وعده های آنها بسیار آسان است! به عنوان یک قاعده ، نیمه های آنها صادقانه عاشق هستند ، رنج زیادی می کشند ، اما نمی توانند با ضعف خود کنار بیایند و ببخشند ، ببخشند ، ببخشند … تا زمانی که وضعیت به نقطه بحرانی برسد ، زمانی که طلسم از بین می رود ، و احساسات آفریقایی با بی تفاوتی نسبت به خائن.
فداکاری های غیر ضروری
ترس از تنهایی ، تردید در جذابیت فرد ، احساس گناه از نشانه های پایین بودن عزت نفس است. چنین افرادی هر چیزی ، از جمله خیانت را می بخشند. آنها به موقعیت قربانی عادت کرده اند ، نمی توانند برای منافع خود بجنگند. شرکای آنها از این افسردگی استفاده می کنند و از خود لذت می برند. و حتی قربانی رضایت می یابد ، تحقیر دیگری را می بخشد و خود را متقاعد می کند که این کار را از روی اشراف یا به نام خانواده انجام می دهد. علاوه بر این ، قربانیان به دلسوزی دیگران احتیاج دارند - این تنها "زبان" در دسترس آنها برای برقراری ارتباط با جهان است ، به طوری که خیانت دیگری تقریبا مدتها منتظر می ماند: شکایت در مورد سرنوشت ، جلب توجه و جلب توجه به خودش در اینجا می توانید با یک روانشناس حرفه ای تماس بگیرید که به شما کمک می کند تا عزت نفس به خود آسیب برساند و زندگی شاد را یاد بگیرد.
تربیت بد
به خیانت غالباً به عنوان یک قاعده نگاه می شود. "حقایق" معروف - "آنها همه چیز را تغییر می دهند" ، "چپ ازدواج را تقویت می کند" ، "هر کجا که راه می رود ، او به من برمی گردد" - خیانت را به عنوان یک چیز کوچک معرفی می کنند ، به همین دلیل از بین بردن رابطه غیرممکن است یا فرزند خود را از داشتن یک خانواده کامل محروم کنید.
غالباً ، کودکان خیانت والدین خود را می بینند و معتقدند که غیر از این نیست. به عنوان یک قاعده ، افراد با چنین نگرشی به وفاداری نه تنها خیانت را می بخشند ، بلکه خودشان نیز از قدم زدن در کنار بیزار نیستند ، اما این به آنها خوشبختی نمی بخشد. آنها به افکار عمومی ، نزدیکانشان ، تعصبات وابسته هستند … آنها به سرکوب احساسات خیانت نیمه دیگر عادت کرده اند ، که این مسئله فقط مشکلات را تشدید می کند. آنها باید به اطراف خود نگاه کنند تا درک کنند: بسیاری از زوج ها هستند که پس از طلاق عشق و خانواده پیدا کرده اند. اگر رابطه ای صدمه دید ، باید این رابطه پایان یابد و بچه ها باید همیشه یک زن و مرد دوست داشتنی و وفادار را در مقابل خود ببینند تا بزرگ شوند و آدم های شادی باشند.