هوشیاری هر فرد به خصوصیات فردی درک زندگی و واکنشهای ذهنی نسبت به واقعیت فعلی بسیار علاقه مند است. برای هزاران سال ، بهترین فیلسوفان جهان ارزیابی های مختلفی از آگاهی انسان ارائه داده اند.
ارسطو
ارسطو (384-322 قبل از میلاد) - فیلسوف یونان باستان ، شاگرد افلاطون و مربی اسکندر بزرگ ، معتقد است که آگاهی انسان جدا از ماده وجود دارد. در این حالت روح انسان حامل آگاهی است. کار روح ، یعنی آگاهی ، طبق گفته ارسطو ، به 3 حوزه فعالیت تقسیم می شود: گیاهی ، حیوانی و عقلانی. حوزه گیاهی آگاهی از تغذیه ، رشد و تولید مثل مراقبت می کند ، آگاهی حیوان مسئول خواسته ها و احساسات است و یک روح باهوش توانایی تفکر و بازتاب دارد. فقط به لطف قسمت هوشمند آگاهی انسان است که فرد با حیوانات متفاوت است.
Bonaventure Giovanni
بوناونتورا جیووانی (1221-1274) - نویسنده آثار فلسفی و مذهبی قرون وسطی. جیووانی در رساله "راهنمای روح به سوی خدا" می گوید که روح آدمی در آن نوری دائمی دارد که در آن حقایق تزلزل ناپذیری حفظ می شود. عقل درک خود را از همه چیز موجود فقط بر اساس دانش موجود بنا می کند. تصویر خدا در روح و شعور یک شخص به همان اندازه است که قادر به درک امر الهی در زندگی اش است.آگاهی انسان خود قضاوت می کند و قوانینی که براساس آن قضاوت می شود در ابتدا در روح نقش می بندد. بیش از همه ، آگاهی و روح یک فرد توسط میل به رسیدن به سعادت هدایت می شود.
پیکو دلا میراندولا
پیکو دلا میراندولا (1494-1463) یک اشراف تحصیل کرده و فیلسوف دوره رنسانس بود. وی در نوشته های خود خاطرنشان می کند که دانش بشری ، که عقلانی نامیده می شود ، در واقع کاملاً ناقص است ، زیرا ناپایدار است و تمایل به تغییر دوره ای دارد.
دیدرو دنیس
دیدرو دنیس (1713-1784) - فیلسوف و ملحد ماتریالیست فرانسوی. در آثار او «درباره انسان. وحدت جسم و روح »دنیس خاطرنشان می کند که وقتی فرد احساس سلامتی می کند ، به هیچ بخشی از بدن توجه نمی کند. به گفته این فیلسوف ، زندگی انسان می تواند بدون مغز ادامه یابد. همه ارگان ها می توانند به تنهایی کار کنند و جدا از هم عمل کنند. با این حال ، شخص خودش فقط در یک نقطه از مغز زندگی می کند و وجود دارد - جایی که فکر او وجود دارد. در عین حال ، شعور انسان نمایانگر موجودی پیچیده ، متحرک و احساساتی است که افکار و احساسات او بدون بدن قابل توضیح نیست.
آرتور شوپنهاور
آرتور شوپنهاور (1788-! 860) - متفکر آلمانی و بنیانگذار غیر خردگرایی. این فیلسوف شعور آدمی را یکی از مرموزترین پدیده های دانش بشری می نامد. از نظر شوپنهاور ، قلب یک شخص ، اراده ای است که بر عقل مسلط است. هوشیاری ارتباط تنگاتنگی با جهان و طبیعت دارد ، قادر به جدا شدن از کلیت چیزها و مقاومت در برابر آنها نیست. نمی تواند جهان را به خودی خود درک کند و عینی باشد. دانش در مورد مرگ و رنج انسان انگیزه ای برای تأملات متافیزیکی و درک خاصی از جهان به عقل می بخشد. با این حال ، همانطور که شوپنهاور خاطرنشان می کند ، همه مردم شعور قوی ندارند و نیاز متافیزیکی روح می تواند بسیار کم طلب باشد. با متافیزیک ، متفکر هر دانش مفروض را می فهمد که فراتر از حد تجربه ممکن باشد.