در زندگی هر شخصی لحظه ای ممکن است فرا برسد که احساس سیری از ثبات و راحتی اطراف ظاهر شود. سپس به معنای واقعی کلمه همه چیز آزار دهنده است - کار مورد علاقه ، خانواده ، دوستان ، حتی عادت ها و سرگرمی های خود.
افزایش وسواس فکری که مرتباً چیزی را از دست می دهید می تواند زندگی شما را به طور قابل توجهی مسموم کند و رنج روحی را به همراه آورد که هر روز بدتر خواهد شد. هر چقدر هم که علاقه مند به کار خود باشید ، هر چقدر هم ارزش های خانوادگی را بالا ببرید ، با تماس یکی از عزیزان ، توصیه های همکاران شغلی و شوخی دوستان تعادل برقرار نخواهید شد.
چنین بحرانی واقعاً به دلیل سیری راحتی زندگی شخصی خود به وجود می آید. بیهوده نیست که به آن "بحران طبقه متوسط" گفته می شود - این افراد با درآمد پایدار هستند که هر از چندگاهی تمایل به فقدان چیز جدیدی دارند. علاوه بر این ، آنها همچنین نمی توانند به این سوال پاسخ دهند که دقیقاً چه چیزی - آدرنالین ، عشق یا تغییر مناظر. اگر این احساس شروع به آزار شما کرد ، به این معنی است که شما شخصی هستید که در زندگی اتفاق افتاده است. فقط این است که سرنوشت خوش شانس شما یک شوخی بی رحمانه با شما بازی کرد - شما از موفقیت همزمان در همه زمینه ها خسته شده اید.
روانشناسان می گویند این احساس بسیار خطرناک است. این همان چیزی است که شخص را به سوی خیانت زودگذر ، معامله ای خطرناک یا عزیمت به کشور دیگری بدون داشتن وسایل زندگی بیشتر سوق می دهد. بعد از مدتی با وحشت متوجه خواهید شد که خودتان نمی دانید چرا و چرا این کار را کردید. کارل گوستاو یونگ روانشناس اولین کسی بود که این روند را توصیف کرد و آن را "فرد سازی" خواند. فردی که در اوج بهزیستی اجتماعی است ، دچار احساس نقص ، ناقص بودن می شود.
برای غلبه بر احساس نارضایتی مداوم از زندگی ، یاد بگیرید که چیزهای خوب را در همه چیز ببینید. آیا در محل کار با رئیس خود درگیری جزئی دارید؟ اما در دوره دشوار بحران ، وقتی بسیاری نمی توانند کار کمابیش شایسته ای پیدا کنند ، شما یک بسته اجتماعی کامل و حقوق بالایی دارید. آیا همسرت مرتبا نق می زند؟ به احتمال زیاد ، او فقط دلتنگ شما شده و منتظر محبت و درک است.
آنها از خیرخواهی نمی جویند. تسلیم نشوید تا عجله آدرنالین را احساس کنید و یک کسب و کار سودآور را برای پیشنهاد مشکوک برای تبدیل شدن به یک نماینده پیشگام یک شرکت کمی شناخته شده ترک کنید.