رویاها بخشی جدایی ناپذیر از فعالیت مغز ما هستند. بنابراین رویاها از کجا می آیند و چرا به آنها احتیاج دارند؟
حتی افراد بدوی سعی در تعبیر خواب داشتند. هنگامی که یکی از این خواب بینندگان یک بار به هم قبایل خود گفت که او شب پرواز کرده است ، آنها فقط او را تمسخر کردند و گفتند که او تمام شب را در غاری به جای خود گذرانده است. چنین شرایطی برای قرنها ادامه داشت ، تا اینکه یک روز مردم تصمیم گرفتند که این یک موجود جداگانه است و هیچ ارتباطی با بدن فیزیکی ندارد. اینگونه بود که ایده جاودانگی روح ظاهر شد.
رویاها نیز توسط یونانیان باستان مورد مطالعه قرار گرفت. یکی از خدایان ، هیپنوس ، خدای رویاها بود. او و سه پسرش مسئول دنیای رویاها بودند: مورفیوس - برای خوابهای شیرین و آرام ، فانتاز خوابهای عجیب و غریب را برانگیخت و فوبتور باعث کابوس های وحشتناک شد.
البته علم مدرن به هیچ وجه ظاهر و محتوای رویاها را با اراده الهی توضیح نمی دهد. به نظر می رسد که مغز ما در هنگام خواب کاملاً خاموش نمی شود ، بلکه با قدرت و اصلی به کار خود ادامه می دهد ، اطلاعات دریافت شده در طول روز را سیستماتیک می کند و آنها را به موارد ضروری و غیر ضروری مرتب می کند. البته ، او از شر مقدار اضافی خلاص می شود ، اما لازم فقط شب به خوبی در سر او قرار می گیرد.
دیدن رویاها خاصیتی است که نه تنها در انسان ، بلکه در حیوانات نیز وجود دارد. رویاها توسط همه دیده می شود ، بدون استثنا ، تنها تفاوت در این است که کسی آنها را به یاد می آورد ، و کسی این کار را نمی کند.
خواب "هودج" تمام تجربیات روز است. هر چقدر رویا خارق العاده به نظر برسد ، تمام عناصر آن به صورت جداگانه کاملاً قابل توضیح است: شما درباره چیزی خوانده اید ، درباره چیزی شنیده اید ، چیزی دیده اید. جالب اینجاست که این توانایی است که می توانید به نفع خود استفاده کنید. احتمالاً همه ما داستان مندلیف و میز معروف او را بیش از یک بار شنیده ایم. بنابراین ، هر شخص قادر به یافتن بهترین راه حل یک مشکل در خواب است. بیهوده نیست که آنها می گویند صبح از عصر عاقل تر است. بنابراین اگر در مورد راه حل هر مسئله ای سرسختانه گیج هستید ، یک چرت بخوابید. کاملاً محتمل است که با یک جواب آماده از خواب بیدار شوید.