برای اولین بار ، اضطراب در مورد صحبت با خود در کودکی ، هنگامی که کودک قادر به نظارت و کنترل فرایندهای درونی ذهنی است ، بوجود می آید. با افزایش سن ، فرد دیگر به این توجه نمی کند ، اما صحبت در مورد زندگی در طول زندگی خود ادامه می دهد.
گفتار درونی ، یا گفتگو با خود ، گفتگویی است بین م componentsلفه های فرایندهای ذهنی. روان انسان ناهمگن است. طبق گفته Z. فروید ، این شامل Ego (هر آنچه توسط شخص تحقق می یابد و درک می شود) ، Id (هر آنچه ممنوع است از آگاهی خارج شده و تحقق نمی یابد) و Super-Ego (فرایندهای آگاهانه و ناخودآگاه که نمایانگر وجدان ، هنجارها و قوانین رفتاری).
از بدو تولد ، یک فرد کوچک به دلیل دانش به دست آمده ، هوشیاری پیدا می کند. برخی از اطلاعات ، به دلیل محدودیت های فرهنگی جامعه ، به ناخودآگاه منتقل می شوند. تماس با این اطلاعات دشوار است ، اما با کمک خیالات امکان پذیر است.
در واقع ، مکالمه با خودش گفتگوی درونی آگاهی با ناخودآگاه است. چنین گفتگوهایی به روند مداوم رشد انسان کمک می کند: مرزهای آگاهی با یافتن اشکال ارضای خواسته های ممنوع گسترش می یابد. وجود مرزهای سفت و سخت بین این ساختارها ، و در نتیجه ، عدم وجود گفتار درونی ، مانع رشد فرد می شود و عدم وجود این مرزها باعث می شود فرد بیمار روانی شود ، قادر به کنترل خواسته ها و رانش های خود نباشد.
هنگام تشکیل ساختار Super-Ego ، کودک ملزم است از هنجارها و قواعد اتخاذ شده در جامعه ، در خانواده ، در یک تیم خاص پیروی کند. پایه های آن توسط والدین گذاشته می شود. با توجه به خواسته های آنها ، کودک اقدامات خود را اندازه گیری می کند: پدر در این شرایط چگونه عمل می کند؟ مادر چه می گوید؟ احساس برادر بزرگتر من در این مورد چیست؟ به تدریج ، چهره های والدین ایده آل برای کودک تبدیل به اشیای داخلی می شوند ، الزامات و مقررات آنها به الزامات شخص نسبت به خود تبدیل می شود.
گفتگو با خود گفتگوی دائمی است ، توافقات بین سه ساختار روان: Ego ، Id و Super-Ego. یک بزرگسال غالباً حتی متوجه چگونگی جریان این مکالمه نمی شود ، اما در موقعیت های دشوار زندگی ، مکالمات درونی را یادداشت می کند که در خود او رخ می دهد ، که گاه به او در تصمیم گیری صحیح کمک می کند.