کفایت رفتاری است که قابل درک است و هیچ سوالی از دیگران ایجاد نمی کند. اما کفایت تنها ویژگی رفتار طبیعی نیست. این کلمه همچنین به معنای بسیاری از پدیده های مختلف است.
در روانشناسی ، کفایت میزان مطابقت رفتار فرد با الگوها و الگوهای رفتاری خاص است. اگر قرار باشد جامعه غذا بخورد ، قرار دادن بشقاب روی میز و نشستن همزمان روی صندلی امری عادی است. اما شخصی که بدون دلیل و بی دلیل لبه میز می نشیند و پاهایش را روی صندلی می گذارد ، نقشه های پذیرفته شده را نقض می کند. چنین رفتاری از قبل از حد کفایت خارج است و ناکافی تلقی می شود.
البته همه چیز خیلی ساده نیست. در رفتار افراد ، همیشه نمی توان به روشنی مدلی را که باید دنبال شود ، تشخیص داد. و به همین دلیل است که فرد نمی تواند با اطمینان ادعا کند که این یا آن رفتار کافی است یا خیر. کفایت ، به اندازه کافی عجیب ، مفهومی عمدتا ذهنی است. از این گذشته ، اگر کسی خودش را در راهی که شما فکر می کنید درست است قرار دهد ، این به معنای این نیست که افراد دیگر رفتار او را کافی بدانند.
جالب اینجاست که اصطلاح کفایت نه تنها در روانشناسی و فلسفه ، بلکه در ریاضیات و نظریه احتمال نیز وجود دارد. جوهر پدیده در اینجا مشابه است - نتیجه کافی نتیجه ای است که از چارچوب یک طرح یا نظریه شناخته شده فراتر نرود. به عنوان مثال ، اگر در نتیجه تجربه یا حل یک قضیه ، صحت قضاوت اصلی اثبات شود ، می توان نتیجه را کافی دانست. اما در صورت به دست آمدن نتایجی که با نظریه اصلی مغایرت داشته باشد ، کفایت آنها زیر سوال می رود. ضمناً ، این به هیچ وجه به معنای نادرست بودن نتیجه و آزمایشات نادرست نیست. در علوم دقیق ، یک نتیجه منفی از نظر کفایت تجربه نیز توجیه شده و حق وجود دارد. غالباً این یک نتیجه ناکافی است که دانشمندان را به فکر انداخته و اساس تحقیقات اصلی خود را بازنگری می کند.
دنیای مدرن چنان سریع در حال تغییر است که مفهوم کفایت کاملاً عادی تلقی می شود. جوانان و حتی افراد مسن به طور فزاینده ای در تلاشند تا از جمعیت متمایز شوند ، به جهانیان و به خود ثابت کنند که توانایی بیشتری دارند. شکسته شدن الگوی استاندارد ، اعتراض به یکنواختی و تجدید نظر در کفایت شخص وجود دارد. امروزه رفتارهای نامناسب نه تنها می تواند افتخارآمیز باشد بلکه به نوعی نماد آزادی و برابری نیز تبدیل می شود.