به نظر شما می رسد که همه دنیا به شما شک می کنند ، شما بی اعتماد ، مشکوک ، دائماً متشنج و حتی تلخ هستید؟! آیا به راحتی عصبانی هستید و از نظر احساسی در موقعیت های مربوط به خود بسیار درگیر هستید؟ چرا این اتفاق می افتد ، بالاخره هیچ کس به عمد به دنبال آسیب رساندن به شما نیست؟!
اگر به همه و همیشه ثابت کنید که ارزش چیزی را دارید ، لیاقت دارید و لیاقت بیشتری دارید ، اگر در اضافه وزن مشکل دارید ، زیرا می خواهید "وزین" باشید = برای همه قابل مشاهده است ، اگر گاهی اوقات فکر کنید در مورد بی معنی بودن وجود خود در زمین به ذهن بیاورید ، و پس از آنها فکر در مورد خودکشی ، و همچنین هنگامی که با استفاده از آزمایش MMPI به رواندرمانگر مراجعه می کنید ، میزان فاجعه سازی زیادی دارید ، و پس از آن نیازهای اغراق آمیز برای خود و دیگران وجود دارد (کمال گرایی) ، تقریباً با اطمینان 100٪ می توان گفت که شما یک فرزند ناخواسته در خانواده هستید. مادر شما باردار شد ، به دنبال هدفی (به عنوان مثال ، برای اینکه پدر شما با او ازدواج کند) ، یا او فقط "پرواز کرد" و بارها و بارها در مورد سقط جنین فکر می کرد تا زمانی که یکی از نزدیکان او او را متوقف کرد (یا شاید برای او خیلی دیر بود سقط جنین)
اغلب ، افرادی که علائم مشابه دارند (بیایید آن را بنامیم) حالت ناراحت کننده ای در چهره خود دارند ، آنها اغلب دچار افسردگی می شوند ، آنها رابطه سختی با والدین خود دارند ، زیرا آنها ناخودآگاه از آنها خواستار می شوند ، و آنها همیشه از آن راضی نیستند ، ایجاد روابط با دیگران اغلب دشوار است (به خصوص با جنس مخالف) ، زیرا آنها نیز با عصبانیت این عشق را از افراد دیگر می خواهند ، گمراه شدن آنها برای آنها بسیار ساده است اهمیت آنها یا کیفیت آنچه انجام می دهند یا می گویند.
اگر در این توصیف خود را بشناسید چه باید کرد؟!
اول ، شما باید این واقعیت را بپذیرید که عشقی که در حال حاضر از والدین خود نگرفته اید ، هنوز امکان پذیر نخواهد بود. این به دلایل زیادی وجود دارد: شما در کودکی ، در یک گذشته بسیار دور و عمیق گیر کرده اید ، و آن عشق را می خواهید (عشق بین والدین و به عنوان مثال یک کودک 6 ساله). اما این عشق از بین رفته است ، زیرا شما بزرگ شده اید و والدین شما پیر شده اند. و به احتمال زیاد آنها هرگز اعتراف نخواهند کرد که زمانی شما را دوست نداشته اند. کاملاً برعکس - آنها دقیقاً برعکس خواهند گفت. به طور خلاصه ، نباید در زمان حال به عقب نگاه کنید. شما بهتر است به آینده نگاه کنید.
دوم ، شما باید فرزند درونی خود را بزرگ کنید. به یاد داشته باشید که به گفته برن ، در هر فرد سه حالت شخصیتی وجود دارد: والدین ، بزرگسالان و کودک. در هر لحظه از زمان ، ما در یکی از این حالات قرار می گیریم (در حالتی که برای ما در لحظه مناسب تر است). بر این اساس ، هر وقت کسی به ما شک می کند یا به اندازه کافی ما را دوست ندارد (همانطور که به نظر ما می رسد) ، ما درگیر یک کودک آزرده و عصبانی می شویم. وضعیت کودک مانند وضعیت والدین سالم نیست. کنار آمدن با مشکلات زندگی برای کودک دشوار است ، او دائماً مجبور است به کمک خارج متوسل شود. در حالی که بزرگسال قادر به درک "منطقی" انتقاد از دیگران ، و همچنین ارزیابی "حقانیت" اظهارات خطاب به خود و ایستادن برای خود است.
سوم ، کاهش ارزش خود را به هر دلیلی متوقف کنید (این کار را هر زمان که کسی به شما شک کند انجام می دهید). شما ارزشمند هستید ، زندگی شما با ارزش ترین چیز روی این زمین است. احتمالاً پیشرفت کرده اید. به گذشته نگاه کنید و به حقایق نگاه کنید. شما از مدرسه ، کالج فارغ التحصیل شدید ، شغل پیدا کردید ، یک زبان خارجی یاد گرفتید. شما در حال حاضر یک دلیل دارید که به خود افتخار کنید. این بسیار زیاد است ، حتی اگر به نظر شما برسد که "چیزی درباره آن نیست" و "همه آن را دارند". همه نه. قدر خود را بدانید ، خود را دوست داشته باشید. اگر خودتان را دوست ندارید ، دیگران چگونه می توانند شما را دوست داشته باشند؟!
چهارم ، جنگیدن. شما قبلاً می دانید که چگونه این کار را انجام دهید (وقتی "بارداری ناخواسته ای" را پشت سر گذاشتید و در این دنیا متولد شدید).بالا رفتن. یک شخص فقط دو مسیر دارد: بالا و پایین. برای سقوط ، حتی لازم نیست فشار وارد کنید ، اما بالا رفتن آسان نیست. این کار به مهارت ، اراده ، صبر و استقامت نیاز دارد. و در پایان ، شما همیشه وقت غرق شدن خواهید داشت ، اما فقط تعداد معدودی می توانند "کره پنیر را با پنجه های خود بزنند". به همه دنیا و به خود ثابت کنید ، اول از همه ، که شما فقط همین هستید ، شما اولین رقیب برای یک مکان در خورشید هستید.