در ابتدا ، اصطلاح "خودشیفتگی" به عنوان اشاره به افسانه یونان باستان در مورد جوانی ظاهر شد که با عشق ورزیدن به خود و در نتیجه ، با خود مجازات شد و کنار کشید. در واقع "خودشیفتگان" مدرن عاشق خود نیستند ، برعکس ، عدم رضایت از خود ، احساس بی فایده بودن ، طرد شدن ، بی اهمیت بودن باعث می شود که این افراد نگاه خود را نه به دنیای خارج ، بلکه به درون خودشان معطوف کنند ، اما حتی در آنجا آنها نمی توانند دلجویی کنند.
واقعیت های مدرن - رقابت برای دستیابی به مقام ، کسب مقام ، کمال گرایی ، مجموعه ای کاملاً خاص از ارزش های خاص - به خودشیفتگی اجازه می دهد تا در افراد پیشرفت کند و آنها را در برابر شکست های خود درمانده کند. علائم خودشیفتگی چیست و اگر این اختلال روانی در زندگی شما تداخل کند چه باید کرد ، ما در این مقاله صحبت خواهیم کرد.
نشانه های خودشیفتگی
خودشیفتگی ریشه در کودکی دارد. به طور معمول ، اینها کودکانی هستند که در خانواده ای پرورش می یابند که باید عشق و ستایش را "به دست آورد" ، جایی که هر شخص "عملکرد" خاصی داشت ، که انجام می داد ، جایی که انتقاد "موتور پیشرفت" محسوب می شد ، و اقدامات والدین در رابطه با کودک توالی متفاوت ندارد.
فردی که از خودشیفتگی رنج می برد نمی داند چگونه عزت نفس کافی ایجاد کند ، او از استکبار به خود کم بینی "پمپاژ" می شود و بالعکس ، او برای کنترل کامل زندگی خود تلاش می کند ، مایل به سرزنش (خود و دیگران) به سختی قبول می کند "خودشیفتگان" از عدم اطمینان و عدم اطمینان رنج می برند ، چنین افرادی تقریباً هرگز خطر یادگیری چیز جدیدی را ندارند و اگر این کار را انجام دهند ، آنها خود را با احساس ترحم و آزار از بطلان این تجربه آزار می دهند. "به یاد کودکی" ، "خودشیفته" در مورد اینکه چه کسی ، چه کاری و چگونه باید زندگی خود را انجام دهد ، چه چیزی باشد و چه احساساتی را تجربه کند ، صحبت می کند ویژگی بارز "خودشیفته" کمال گرایی و تمایل به تقدیر و توجه است. با این حال ، حتی وقتی این اتفاق می افتد ، چنین شخصی همچنان ناراضی است ، زیرا فوراً دستاوردهای خود را بی ارزش می کند.
چگونه درست کنیم؟
متأسفانه ، این مشکل کاملاً عمیق است و هیچ پاسخ مشخصی برای اینکه "با خودشیفتگی چه باید کرد و چگونه می توان از شر آن خلاص شد" هیچ پاسخ مشخصی وجود ندارد. علاوه بر این ، کل زندگی ما در اطرافمان به بروز این اختلال شخصیت کمک می کند.
بدون تردید ، روان درمانی درمانی فردی به افراد خودشیفته نشان داده می شود. خیلی سخته "خودشیفته" بندرت اعتراف می کند که به کمک احتیاج دارد و حتی کمتر می داند که چگونه این کمک را بپذیرد. درمان غالباً قطع می شود ؛ در این روند ، چنین بیماری ممکن است پرخاشگری شدیدی نسبت به درمانگر و خود داشته باشد. غلبه بر همه اینها آسان نیست ، با این وجود ، اگر شخصی واقعاً هدف خود را تعیین کند تا از آسیب های گذشته و حال خلاص شود ، خود را بپذیرد و خوشبخت زندگی کند ، در این صورت همه چیز امکان پذیر است.