بنابراین ، این اتفاق افتاد … خستگی در حال جمع شدن بود ، یک تحریک کسل کننده رسیده و رسیده بود ، و یک روز صبح وحشتناک مرد متوجه شد که از همه چیز خسته شده است. یعنی همه چیز! شاید این هنوز افسردگی نیست ، اما همه چیز به سمت آن است. چگونه می توانید از آمدن آن جلوگیری کنید و دنیای خود را دوباره با رنگ های روشن نقاشی کنید؟
راه های زیادی برای جلب مجدد علاقه به زندگی وجود دارد و هر مجله براق می تواند آنها را پیشنهاد دهد. بهترین گزینه تغییر همه چیز است. کار و کمد لباس ، مدل مو و دایره اجتماعی - در یک کلام ، همه آنچه ممکن است. توصیه خوبی است ، اما آیا همیشه قابل قبول است؟ حتی اگر قابل استفاده باشد ، ارزشش را دارد؟
آیا نکات "تغییر همه چیز" م effectiveثر است؟
خوشحال کسانی که می توانند ، با احساس اینکه "همه چیز کافی است" ، این "همه چیز" آزار دهنده را یک شبه تغییر دهند. اول از همه ، وضعیت. کار نفرت انگیز خود را ترک کنید و برای زندگی در یک جنگل عمیق یا استراحت در یک جزیره بهشتی بروید. اما در مورد کسانی که علاوه بر کار و خانه ، از بی پولی نیز رنج می برند ، چه می شود؟ یا مسئولیت عزیزانی که نمی توان آنها را ترک کرد؟
بیرون آوردن مقداری بخار ممکن است توصیه خوبی به نظر برسد. یعنی نارضایتی خود را از رئیس ، همکاران و اعضای خانواده خود ابراز کنید. برای کوبیدن ظروف ، شکستن چیزی ، یعنی آزاد کردن انرژی منفی ، روح خود را از بین ببرید! و - به عنوان یک فرد قلدر و ناکافی شناخته شود ، عزیزان را آزرده و آزرده خاطر کند ، بدون کار بماند …
اما ، بیایید بگوییم ، کسی تصمیم گرفت تغییر کند ، ابزارها و فرصت ها را پیدا کرد. او یک شغل جدید ، یک خانه ، حتی یک خانواده دارد … اما همه اینها با او است ، با همان شخص ، حتی با مدل مو و سبک لباس تغییر یافته. و بعد از مدتی ممکن است معلوم شود که حتی پس از چنین تغییر خارق العاده ای ، همه چیز دوباره او را به خود جلب می کند …
چه نتیجه ای می توان از این نتیجه گرفت؟
و نتیجه گیری در اینجا ساده است - آیا شخص خودش را بیرون نیاورد؟ نمی تواند این باشد که او به تنهایی "همگام باشد". بنابراین ، ارزش این است که سعی کنید خود و نگرش خود را نسبت به همه چیز در اطراف تغییر دهید. ممکن است دشوارتر از تغییر شغل باشد ، اما می تواند کاملاً موثر باشد. علاوه بر این ، چنین تغییراتی درونی به دیگران و یا به اعتبار شخص شخص آسیب نمی رساند.
تغییرات خارجی نیز ضروری است ، لازم است. و می توان آنها را بدون هزینه های هنگفت و تغییرات جهانی زندگی ترتیب داد.
چگونه شروع به تغییر خود می کنید؟
بهترین کار این است که خودتان و نگاهتان را از کوچکترین چیزها تغییر دهید. غذای جدید برای صبحانه ، قهوه نه از فنجان معمول. بیشتر - جاده کار. مسیر هر روز یکسان است. و - ابتدای برنامه روزمره ، که فرد در آن غوطه ور می شود. برای چی؟ چرا باید قبل از وقوع یک اتفاق ناخوشایند منفی نگری وارد کنیم؟
هر مسیر صبح را می توان با افکار ، اختراعات ، خاطرات دلپذیر متنوع کرد. حتی می توانید خلق کنید - چرا سعی در سرودن شعر ندارید؟ یا داستان زندگی یک همسفر ناآشنا در سفر. بهتر است ، برای تغییرات آینده برنامه ریزی کنید.
سلامتی را نیز نباید فراموش کرد. اما دلیل این حالت - "همه چیز کافی است" - شایع ترین کار زیاد است. خستگی از روتین ، گرسنگی اکسیژن ، عدم برقراری ارتباط و برداشت های جدید - همه اینها حتی موفق ترین زندگی را نیز دشوار خواهد کرد. خواب کافی ، پیاده روی در هوای تازه ، و نه فقط پیاده روی ، بلکه معنی دار - حتی یک پیاده روی تنها در یک مسیر آشنا می تواند به یک سفر هیجان انگیز تبدیل شود. همه اینها خیلی زود به ثمر می نشیند.
در هر صورت ، مهمترین چیز این است که ساکت ننشینید ، برای خود متأسف نشوید و همه مشکلات را که بسیار کسل کننده است ، بی وقفه پشت سر نگذارید. حداقل این فعالیت بی فایده است!