مردم اغلب احساسات را با هوش هیجانی اشتباه می گیرند. وجود احساسات فقط مجموعه اساسی روان است. اما هوش هیجانی در حال حاضر انعطاف پذیری حوزه عاطفی فرد است + توانایی تمایز بین احساسات خود و احساسات و احساسات افراد دیگر + توانایی استفاده از این دانش برای برقراری ارتباط. EQ مهارتی است که می تواند و باید پمپاژ شود و شما باید با درک حوزه احساسی خود شروع کنید.
جالب اینجاست که اخیراً وقتی به دنبال مدیران ارشد می گردند ، بیش از IQ به EQ توجه می کنند. یعنی دیگر دانش فنی یک متخصص ملاک اصلی سطح حرفه ای محسوب نمی شود. حتی یک اصطلاح عامیانه ستاره سمی وجود دارد - "ستاره سمی". این یک متخصص درخشان در زمینه خود است ، که به طور معمول از طریق شخصیت و روانشناسی با او همکاری نمی شود. روند فعلی در دنیای مشاغل بزرگ اخراج ساده این افراد است.
روبات های خودکار و هوش مصنوعی به زودی پیوندهای تولید بی شماری را به دست خواهند گرفت ، در حالی که انسان مرکز استراتژیک باقی خواهد ماند. بهره وری چنین مراکزی اساساً به ارتباط موفقیت آمیز تعداد زیادی از مردم بستگی خواهد داشت. در دنیای آینده ، ضریب هوشی بدون EQ دیگر هیچ ارزشی ندارد. بنابراین ، سرمایه گذاری در هوش هیجانی شما به همان اندازه سرمایه گذاری در مهارت های حرفه ای شما مهم است.