نوجوانی دوره بسیار دشواری در زندگی یک نوجوان است. در این سن قطع ارتباط والدین با فرزندان بسیار آسان است.
تنهایی در بسیاری از نوجوانان بیشتر محتوای احساسی را به خود اختصاص می دهد ، بسیار بیشتر از بزرگسالان و حتی بیشتر از کودکان. دلیل این امر می تواند دلایل زیادی باشد ، از جمله روابط خیلی گرم در خانواده ، مشکلات در درک چگونگی واکنش به یک موقعیت خاص ، درک نادرست از اینکه او نسبت به دیگران چیست ، یا آنها قربانی شده اند ، و قبلاً عادت کرده اند که او باشند و به راحتی اعتماد کسی نیست. دومی غالباً ، به دلیل بی اعتمادی ، به روی کسی باز نمی شود ، آشنایی جدیدی برقرار نمی کند ، با آشنایان قبلی که در ارتباط نزدیک است تماس نمی گیرد.
اما با این وجود ، اصلی ترین و گسترده ترین عامل جدا شدن یک نوجوان از دنیای خارج را نمی توان نزدیک ترین روابط در خانواده دانست. از این گذشته ، این خانواده است که در ابتدا توانایی ها و مهارت های عاطفی را شکل می دهد که فرد با آن فرد وارد جامعه ، دنیای خارج می شود. ویژگی های روابط ، چه در خانواده و چه در مدرسه ، اشباع عاطفی ، اعتماد و عشق آنها بین افراد این روابط است. اگر در روابط با والدین جایی برای پرخاشگری وجود داشته باشد ، در این صورت پرخاشگری در ویژگی های کودک وجود خواهد داشت.
توانایی دوست یابی ، بیشتر در خانواده شکل می گیرد. اگر یک نوجوان به والدین خود وابسته است و احساس امنیت می کند ، پس قادر است به سرعت با همسالان خود دوست شود. نوجوانی که به پدر و مادر خود احساس محبت نمی کند ، علاقه چندانی به دوستی ندارد. این بدان معنا نیست که شما باید دائماً به دور کودک بپرید و از هر راه ممکن تمام مشکلات او را برای او حل کنید. مواردی وجود دارد که کودک باید خودش بر آنها غلبه کند. با این حال ، ارتباط با او باید کمی بازتر از سادگی باشد: "سلام ، پسر ، چه چیزی در مدرسه است؟"
شما باید به علل مشکلات فرزند خود علاقه مند باشید. به عنوان مثال اگر فرزند شما ارزیابی منفی دریافت کرده است ، پس نباید با فریاد و سرزنش به سوی او عجله کنید. باید از کودک س askedال شود که چه چیزی مانع یادگیری درس او شده است. شاید فقط چیزی برایش روشن نباشد. لازم است دلایل همین رفتار یک نوجوان را درک کرده و از هر طریق ممکن نشان دهیم که والدین او او را دوست دارند.