مردم از تحسین ویژگی هایی مانند صراحت ، صراحت ، صراحت و یک صدا محکوم کردن نیرنگ و ریا جلوگیری نمی کنند. غالباً ، افراد نزدیک به صداقت مطلق از یکدیگر نیاز دارند ، اما یا این امکان پذیر نیست ، یا صداقت کامل برای این رابطه کشنده می شود. فلسفه دروغ گفتن چیست؟
دستورالعمل ها
مرحله 1
در یک انفجار خلاقیت. بي شرمانه ترين دروغگويان کساني هستند که مي خواهند آنچه را که توصيف مي کنند به هر قيمت زيبايي کنند. این دقیقاً همان افرادی هستند که این یا آن شرکت بطور متناوب در اطراف آنها جمع می شود و با حرص تمام کلمات خود را جذب می کنند. دروغگویان خلاق فوق العاده جذاب هستند ، آنها تمایل به کلاهبرداری ماجراجویانه و بی ضرر دارند. غالباً ، چنین افرادی به راحتی دروغ می گویند ، بدون اینکه آرزوهای خاصی در این روند سرمایه گذاری کنند ، برای روح بخشیدن به مکالمه یا جلب توجه به شخص خود دروغ می گویند.
گام 2
برای نجات دروغ می گوید. این اتفاق می افتد که یک دروغ بسیار بی خطرتر از حقیقت به نظر می رسد. در زندگی همه ، در زمان های مختلف ، این س ofال مطرح شد که بهتر است چه چیزی ارائه شود: تلخی حقیقت یا یک دروغ شیرین و شیرین. به عنوان یک قاعده ، گزینه دوم انسانی تر به نظر می رسد. به عنوان مثال ، چرا یک بیمار لاعلاج می داند که زمان اختصاص داده شده به وی چقدر کم است. به سختی ارزش این است که چشم یک دوست به خیانت همسرش باز شود ، اگر آنها قبلاً دو فرزند داشته باشند ، فرزند سوم در راه است و علاوه بر این ، او هیچ جایی برای رفتن ندارد. در مورد همكارى كه كاملاً چهره خود را تغيير داده و از اينكه حالا چطور است وحشت دارد چطور؟ به سختی می توان او را ناامید کرد ، گفت که سبک جدید لباس او مبتذل است. در چنین شرایطی دروغ گفتن به شخص احتیاط بیشتری دارد ، در حالی که با حقیقت او تنها است.
مرحله 3
یک دروغ سودآور (یا یک دروغ برای نجات). این نوع دروغ رایج ترین است. این وضعیتی است که دروغ گفتن راحت تر از اعتراف به وضعیت واقعی امور است. به یاد بیاورید وقتی یکبار دیگر دیر به کار می رسیدید ، خواسته شخصی را برآورده می کردید یا به سادگی تنبل می شدید ، چه چیزی را اختراع می کردید. همه چیز در اینجا دیوانه وار ساده است - حقیقت ناخوشایند و بی فایده است ، بنابراین شما به یک دروغ نجات بخش متوسل شدید.
مرحله 4
دروغ های مجتمع را پوشش می دهد. انسان ذاتاً همیشه از چیزی ناراضی است. در حقیقت ، این چندان بد نیست ، زیرا ممکن است نارضایتی به عنوان انگیزه ای برای اقدامات بنیادی با هدف تغییر حال برای آینده جذاب تر باشد. اما نوع دیگری از رفتار نیز ممکن است. شخصیتی کودکانه و کمتر کاریزماتیک ترجیح می دهد در مورد آنچه که به دست آمده دروغ بگوید تا تلاش برای رسیدن به آن. چنین افرادی خود را با توهم خوشبختی محاصره می کنند ، در مورد کالاهای مادی موجود ، در مورد فضیلت های متعدد خود و غیره گسترش می یابند. چنین دروغی می تواند منجر به شکوه و عظمت شود ، که توسط خطر دائمی در معرض قرار گرفتن دنبال می شود.