چگونه می توانید با استفاده از روش های روانشناختی به خود کمک کنید تا با خاطرات بد کنار بیایید؟ ما آدم های واقعی هستیم و هیچکس کامل نیست. بنابراین ، نیازی به دراماتورژی نیست ، بلکه سعی کنید به خودتان کمک کنید.
اتفاقات بد و خوبی برای هر یک از ما رخ می دهد. اما ما تمایل داریم که حوادث بد را بیشتر از اتفاقات خوب در ذهن داشته باشیم. و اگر در ملا public عام اتفاق بد و احمقانه ای برای ما رخ داده باشد ، نگرانی ما درباره این موضوع دوچندان می شود. هر بار ، با مرور خاطرات این موضوع ، رنگهای روشن را با تخیل خود اضافه می کنیم و به دیگران حدس می زنیم که چگونه آنها نسبت به این واکنش نشان می دهند و فکر می کنند. یا حتی بدتر ، ما فکر می کنیم آنها همه اینها را به روشنی مثل ما به خاطر می آورند. اما این مورد نیست. هیچ کس این منفی را به دقت شما در حافظه شما نگه نمی دارد و از همه جزئیات لذت می برد. حتی لازم نیست در این مورد فشار بیاورید. همه شرمساری های آنها زیاد است ، آنها هیچ دلیلی ندارند و هیچ جایی برای یادآوری خود و شما ندارند.
زمان ، مرزها و جزئیات واضح آنچه را که اتفاق افتاده است پاک می کند و فقط واقعیت وقوع آن را باقی می گذارد. و با گذشت زمان ، مردم ممکن است در مورد اینکه آیا این اتفاق با شما رخ داده است یا با شخص دیگری شک داشته باشند. برای اینکه راحت تر بتوانید از شر یک حافظه بد خلاص شوید ، می توانید از یکی از ساده ترین تکنیک های روانشناختی استفاده کنید ، اما با این وجود بسیار موثر است. به عنوان مثال ، یک کاغذ خالی بردارید و روی آن شروع به خط زدن کنید. تصویری از آنچه در حافظه شما اتفاق افتاده است را تولید کنید ، بدون اینکه دستان خود را از ورق بردارید ، در حالی که روند به خاطر سپردن ادامه دارد ، روی ورق را قدم بزنید. وقتی کارتان تمام شد ، به یک تکه کاغذ نگاه کنید ، روی آن خط خطی منحنی زشت وجود دارد ، آنها به اندازه خود حافظه زشت هستند. این قطعه کاغذ را در هر دو دست بگیرید ، تمرکز کنید ، و آن را با قدرت مچاله کنید. سپس آن را در سطل آشغال بیندازید. اینگونه است که شما این خاطره خود را به سطل آشغال انداختید. پس از آن ، شما باید به خود پاداش چیزی بدهید ، یا چیز دلپذیری حواس شما را پرت کند. و همیشه باید به یاد داشته باشیم که ما ربات نیستیم بلکه موجود زنده هستیم و هیچ یک از ما تا حدی کامل نیستیم که چنین لحظاتی برای او اتفاق نیفتد.