"سوسک در سر" افکار منفی هستند که به طور معمول در مغز می چرخند ، مونولوگ درونی شما. روز به روز ، جویدن آدامس می تواند احساس استرس در فرد ایجاد کند. ترفندهایی وجود دارد که به شما کمک می کند از شر این "حشرات" آزار دهنده خلاص شوید.
ضروری
- - بازسازی تفکر خود ؛
- - نوت بوک عمومی ؛
- - خودکار؛
- - مراقبه؛
- - تلفظ اظهارات با صدای بلند
- - کار کردن روی احساسات /
دستورالعمل ها
مرحله 1
از برنامه نویسی استفاده کنید - مغز خود را "دوباره" بسازید ، آن را از باقی مانده های غیر ضروری پاک کنید. اعتقادات خود را از بین ببرید - برنامه هایی که در سر شما می چرخند و روحیه شما را خراب می کنند و زندگی شما را مختل می کنند. دستورات ناخودآگاه را از بین ببرید ، مانند: "همه فریب ها" ، "من از افراد زیبا می ترسم" ، "من مقصر هستم" ، "تنبلی قبل از من متولد شد" ، "من باید سخت کار کنم" ، "به زودی من دور خواهم رفت جهان با کیسه "و بسیاری دیگر ، اغلب بیهوش و مضحک.
گام 2
بخاطر داشته باشید سوسک ها تا زمانی که با هر احساس ناخودآگاه همراه باشند قدرتمند هستند. برای اینکه برنامه ناخودآگاه کار خود را متوقف کند ، باید از بار احساسی خارج شود. برای انجام این کار ، شما باید از احساسات آگاه باشید ، آن را از ناخودآگاه به آگاهی منتقل کنید ، کاملاً آن را تجربه کنید.
مرحله 3
به منظور "بیرون کشیدن" احساسات ناخوشایند خود ، از تکنیک "نوشتن بصری" استفاده کنید. این شامل نگه داشتن یک دفترچه خاطرات شخصی است ، که در آن شما باید مظهر "سوسک" بعدی را هر روز بنویسید و به دنبال علت ظاهر آن باشید. به عنوان مثال ، ممکن است یک یادداشت در دفتر خاطرات شما وجود داشته باشد: «امروز من با مادر شوهرم بی ادب شدم و گفتم پسرش پارچه است. سوسک من: همه مردان درآمد زیادی دارند و شوهر من از همه بیشتر. "احساسی که سوسک من را تغذیه می کند: حسادت. من به همسایه ام که شوهرش برای تولدش اتومبیل گران قیمتی داده بود حسادت می کنم. " بعد ، شما باید درک کنید که حسادت یک احساس مخرب است؟ و این "سوسک" را "خرد" کنید.
مرحله 4
اگر نمی توانید با نوشتن بصری از شر "سوسک های موجود در سر خود" خلاص شوید ، مدیتیشن کنید. آرام بنشینید ، استراحت کنید ، تلفن های خود را خاموش کنید ، موسیقی آرامش بخش را روشن کنید و منفعلانه افکار خود را تماشا کنید. "سوسک ها" را بگیرید و نگذارید آنها گره از مونولوگ بی پایان را باز کنند. از آنها بخواهید ساکت شوند. تصور کنید که چگونه آنها را له می کنید. اظهارات زیر می تواند در اینجا کمک کند: "من کاملاً آرام و فارغ از هرگونه دگم هستم" ، "مغز من برای من کار می کند" ، "فکر من پاک و شفاف است ، مانند کودک" ، "اکنون من به هیچ چیز فکر نمی کنم" ، "دیگر هرگز احساس خشم ، حسادت ، طمع و ترس نخواهم کرد" و غیره
مرحله 5
احساسات خود را کنار بگذارید. سعی کنید از آنچه شما را آزار می دهد بیشترین بهره را ببرید. تصور کنید که در بدترین حالت چه اتفاقی می افتد. از آن عبور کنید ، حتی اگر دلتان خواست می توانید گریه کنید. خود را از این احساسات رها کنید ، شما قبلاً همه چیز را تجربه کرده اید و "کار کرده اید".
مرحله 6
سعی کنید کمتر به حرفهای مردم گوش کنید. یعنی به آنها گوش کنید؟ البته؟ لازم است ، اما نباید همه چیز را خیلی به قلب خود نزدیک کنید. و اگر آنها می خواهند "سوسک دیگری" را به شما القا کنند ، تسلیم نشوید ، نظر خود را داشته باشید.