هیچ کس مرا دوست ندارد ، همه به من خیانت می کنند ، شما نمی توانید به دوستان اعتماد کنید - چنین افکاری غالباً در ذهن یک "قربانی" بالقوه می چرخد. در روانشناسی ، حتی مفهوم خاصی وجود دارد که خصوصیات چنین افرادی را نشان می دهد - سندرم قربانی. دلایل آن کاملاً عمیق است و به همان سادگی نیست که در نگاه اول به نظر می رسد. چنین سندرم می تواند زندگی فرد را به راحتی خراب کند.
سندرم قربانی ریشه در کودکی فرد دارد. علاوه بر این ، زنان و مردان هر دو می توانند در شرایط برابر از آن رنج ببرند. دلیل این امر ممکن است نپسندیدن باشد ، هنگامی که کودکان نسبت به والدین خود احساس غیرضروری می کنند ، فرزند دوم یا سوم پس از یک خواهر یا برادر هستند که عملا از مزایای خاصی برخوردار نیستند. به همین دلیل ، از کودکی احساس حقارت خود و این اعتقاد را دارند که لیاقت هیچ چیز دیگری را ندارند. علاوه بر این ، این فکر چنان محکم در ضمیر ناخودآگاه آنها قرار دارد که به نظر می رسد زندگی به طور مداوم موقعیت هایی را به آنها ارائه می دهد که به نفع "قربانیان" بازی نمی شود.
سندرم قربانی با بی تفاوتی خود شخص نسبت به آنچه در زندگی او اتفاق می افتد مشخص می شود. او به سادگی استعفا می دهد به این دلیل که افراد نزدیک و محبوبش او را ترک می کنند ، دوستان فقط در صورت نیاز از آنها استفاده می کنند ، آنها در کار به او احترام نمی گذارند.
غالباً ، "قربانیان" به عنوان افرادی کسل کننده و کسل کننده توصیف می شوند که در میان مردم برجسته نیستند ، بی سر و صدا صحبت می کنند ، حرکات مشخصی ندارند و حتی در موقعیت هایی که حق با آنهاست عذرخواهی می کنند. ناتوانی آنها در ایستادن برای خود و دلیل استفاده افراد دیگر برای اهداف خود از "قربانیان" می شود.
سرزنش والدین و اعتقاد بر این که آنها زندگی را خراب کرده اند برای قربانی بسیار معمول است. علاوه بر این ، در بیشتر موارد ، افراد مبتلا به این سندرم از همه چیز راضی هستند. از این گذشته ، برای رفع همه چیز نیازی به کار روی خودتان نیست.
اگر از اینکه همیشه پسر شلاق هستید خسته شده اید و تصمیم دارید زندگی جدیدی را شروع کنید که در آن جایی برای سندرم قربانی وجود نداشته باشد ، باید اراده خود را به مشت وارد کنید.
ابتدا نگاهی به خود بیندازید و متوجه پیشرفت خود شوید. حتماً همه آنها را در یک دفترچه یادداشت کنید. افکار نکوهیده شده در یک نامه به نظر می رسد جالب توجه تر ، و علاوه بر این ، شما قادر خواهید بود از نظر بصری هر آنچه را که توانسته اید بدست آورید ارزیابی کنید. حتماً تمام صفات مثبتی را که دارید ثبت کنید. اما به نکته منفی نپردازید - این باعث از بین رفتن آن می شود ، و شما قبلاً با آگاهی از بی اهمیت بودن خود کاملاً خود را آزار داده اید.
آموزش خودکار را در برنامه روزانه خود بگنجانید. حتماً هر روز به خود بگویید که شما فردی عالی هستید که سزاوار انواع مزایا هستید و باید نظر شما را نیز در نظر گرفت.
در مرحله بعد ، دشوارترین کار این است که یاد بگیرید که در آن شرایط که نمی خواهید کاری را انجام دهید ، امتناع کنید اما تحت فشار هستید. دشوار است ، اما ممکن است. به یاد داشته باشید که در ابتدا مردم گیج می شوند - به هر حال ، آنها به این واقعیت که شما قابل اعتماد هستید عادت کرده اند و شکستن کلیشه ها یک روند دشوار است. بنابراین می توانید ابتدا با افراد ناآشنا تمرین کنید. به عنوان مثال ، در مورد همكاران بخشي كه بندرت با آنها ملاقات مي كنيد ، و هيچ چيز در كار شما تغيير نمي كند.
کارشناسان می گویند انجام چنین توصیه هایی برای 15-20 روز کافی است تا آگاهی فرد-قربانی شروع به تغییر کند. به طور طبیعی ، پس از این دوره ، شما نباید تمرین را کنار بگذارید. و خیلی زود شما احساس خواهید کرد که چگونه نوع رفتار شما تغییر می کند ، فداکاری از بین می رود ، شما شروع به برقراری ارتباط با مردم در یک پایه می کنید.
اگر نمی توانید به تنهایی از شر سندرم قربانی خلاص شوید ، به پزشک مراجعه کنید. این بدان معنی است که دلایل عمیق تر است و فقط یک حرفه ای می تواند به ته دل آنها برسد.