اگر همه چیز در زندگی طبق برنامه و روان پیش برود ، جهان عالی خواهد بود. اما این اتفاق نمی افتد ، بحران های زندگی می توانند در سرنوشت هر شخصی رخ دهند ، که منجر به نابودی بخشی از زندگی او می شود. این می تواند از دست دادن یک عزیز ، اخراج از کار ، مشکلات جدی سلامتی باشد. و سپس ترس از آینده به یک فرد دست می یابد ، دنیای آشنا شروع به فروپاشی می کند.
دستورالعمل ها
مرحله 1
باید کاملاً درک کنید که هر چقدر هم که سخت می گیرید زندگی شما به بحران ختم نمی شود. واقعاً خوشحال کسی است که برای امروز زندگی می کند. با این حال ، او به عقب نگاه نمی کند و یک قدم به جلو نگاه می کند. اکنون و اینجا زندگی کنید ، خود را به خاطر بدبختی های گذشته سرزنش نکنید.
گام 2
بدانید که یک بحران تصادفی اتفاق نمی افتد. مردم ، این حقیقت را نمی دانند ، اغلب زندگی می کنند ، و هیچ چیز را در اطراف مشاهده نمی کنند. زندگی آنها پایدار است ، اندازه گیری شده است. اما ناگهان طبق برنامه ریزی ، مشکلی شروع به اشتباه می کند. زندگی خودش سیگنالهایی را به عنوان آغاز بحران آغاز کرد. اما یک فرد یا به آنها اهمیتی نمی دهد ، یا به سادگی متوجه آنها نمی شود. حتماً مهارت پاسخ سریع به سیگنال های یک بحران قریب الوقوع را تمرین کنید. به عنوان مثال ، اگر اغلب با همسرتان مشاجره می کنید ، وقت بگذارید و یک صحبت قلبی داشته باشید. با هم ، علل مشاجره را بیابید و راه های از بین بردن آنها را مشخص کنید. مشکلات خود را نادیده نگیرید و منتظر بسته بندی و ترک همسرتان نباشید. با وجود اشتغال زیاد و اشتیاق مطلق برای یک فعالیت خاص ، یاد بگیرید که برای هر منطقه زمان اختصاص دهید و لحظه شروع بحران را به حداقل برسانید.
مرحله 3
به نکات مثبت توجه کنید. به عنوان مثال ، در زندگی شما عزیزانی هستند که مجبور شده اید از آنها جدا شوید ، که هر دقیقه پشیمان می شوید. بدانید که بهترین چیز در این شرایط به خاطر سپردن همه اتفاقات خوبی است که بین شما رخ داده است. مطمئناً در ابتدا این که شما در اطراف نیست ، به شما آسیب می زند. اما خاطرات می توانند مرزهای روابط گذشته را که شما را رها نمی کنند گسترش دهند و بدون ایده آل سازی به آنها نگاه کنند. با پذیرفتن هر آنچه در رابطه شما بود ، آن را رها کرده و قلب خود را به روی روابط جدید باز می کنید. در غیر این صورت ، گذشته به شما آسیب می رساند. برای اینکه تنظیمات بعد از جدایی راحت تر شود ، با کسانی که بیشتر دوست دارید وقت بگذارید.
مرحله 4
به اهداف واقعی خود در زندگی بیندیشید و آنها را در صورت لزوم اصلاح کنید. در این حالت ، ممکن است اهداف کاذب (تحمیل شده توسط دوستان ، جامعه ، والدین) وجود داشته باشد یا اصلاً هدفی وجود نداشته باشد. زندگی با توجه به اهداف افراد دیگر ، فرد با گذشت زمان متوجه این موضوع می شود. افسردگی شروع می شود و درک می شود که وقت تلف می شود. ما غالباً کارهایی را انجام می دهیم که نمی خواهیم انجام دهیم ، اگرچه هر تغییر بالقوه خطری ندارد ، بلکه فرصت های جدید را به همراه دارد. و عدم وجود هدفی منجر به این واقعیت می شود که فرد به طور آشفته ای با جریان زندگی شناور است. و اگر نمی خواهید مانند یک فرد بی شکل باشید ، پس به یک هدف نیاز دارید. در مورد اهداف خود شفاف باشید. این یک عامل اساسی در مبارزه با بحران قریب الوقوع خواهد بود.
مرحله 5
از حمایت عزیزان برخوردار شوید. داشتن دوستان زیاد ضروری نیست ، کافی است حداقل کسی وجود داشته باشد که آماده باشد تا در مواقع سخت از شما حمایت کند. و مهمتر از همه ، آماده باشید که به خاطر یک دوست ، وقت و انرژی خود را صرف کنید ، بدون اینکه در ازای آن چیزی بخواهید.
مرحله 6
توسعه کیفیت ارادی را شروع کنید. اگر از نظر روانشناختی برای ورود آن آماده باشید ، هیچ بحرانی با شما مقابله نمی کند. ویژگی هایی مانند پشتکار در رسیدن به اهداف ، توانایی یافتن راه حل های جایگزین ، مقاومت در برابر استرس را ایجاد کنید. مشکل بسیاری از مردم این است که در اولین سیگنال پریشانی ، آنها خود را به رحمت یک بحران تسلیم می کنند. و آن دسته از افرادی که به او مبارزه می کنند و می خواهند از آن به عنوان برنده بیرون بیایند ، می توانند نتایج خوبی در زندگی کسب کنند. کسی که تسلیم نشود برنده خواهد شد.
مرحله 7
خودت باش.گاهی اوقات مردم بحران را ناتوانی در رسیدن به هدفی می دانند که یکی از اقوام یا دوستانش قادر به انجام آن بود. آنها چنان مشتاقند که مانند دیگران شوند که اصالت و منحصر به فرد بودن را کاملا فراموش کنند.