شما می توانید کاملاً تنها باشید ، حتی اگر در میان جمعیتی باشید یا در محاصره خانواده و دوستان خود باشید. اما احساس تنهایی توسط افراد مختلف متفاوت است. برخی را محدود می کند ، آنها را به غم و اندوه سوق می دهد ، ناراحتی ایجاد می کند ، در حالی که دیگران را در ریتم دیوانه وار یک شهر بزرگ متوقف می کند و به آنها اجازه می دهد که خود را به عنوان یک فرد کامل درک کنند ، حال ، اهداف ، آرزوها و خواسته های خود را به یاد آورند.
دستورالعمل ها
مرحله 1
بسیاری از بزرگان - نویسندگان ، هنرمندان ، دانشمندان - احساس تنهایی به عنوان مهمترین منبع روند خلاقیت و رشد خود می کنند. پذیرش تنهایی فرد باعث می شود فرد منفعل نشود و او را وادار به قاطعیت کند ، مسئولیت زندگی خود را به عهده خود بگیرد و آزادی خلاقیت به وجود می آید. غالباً تنهایی به وجود می آید تا شما تمایل به پیشرفت و تغییر خود برای بهتر شدن داشته باشید.
گام 2
در روند تنهایی ، درکی از وابستگی آنها ، به ویژه تابع شدن از بستگان و دوستان وجود دارد. مهم است که یاد بگیرید چگونه با خود ارتباط برقرار کنید ، صدای درونی خود را بشنوید و به آن گوش دهید. ناتوانی و عدم تمایل به گوش دادن به خود ، خستگی از برقراری ارتباط با خود ، اغلب نشان دهنده از دست دادن فردیت است. و اگر از خودم خسته شده باشم ، و یک مکالمه ناخواسته برای خودم باشم ، آیا برای دیگران با من جالب خواهد بود؟
مرحله 3
کسی که یاد می گیرد تنهایی را به عنوان هدیه سرنوشت احساس کند و دوستان و شریک زندگی خود را انتخاب کند ، نه به این دلیل که تنها کسالت ، تنهایی و بدی دارد ، بلکه به این دلیل که واقعاً فرد مورد علاقه خود را دوست خواهد داشت ، بنابراین می خواهد او را به دنیای درونی اش راه دهد. از این گذشته ، اشتباه می کنیم که چند وقت یک بار ، انتخاب یک جفت برای خود ، فقط برای اینکه تنها نباشیم. و با یادگیری تنها بودن با افکار و احساسات خود ، آماده می شویم تا کاملاً با کسی نزدیک شویم. و سپس لذت صمیمیت ، و نه ترس از تنهایی ، ما را نزدیک نگه می دارد.
مرحله 4
احساس تنهایی نه به عنوان مجازات بلکه به عنوان آزادی شخصی مهم است و صادقانه از استقلال خود لذت می بریم. زندگی را به کمال برسانید ، از هر لحظه لذت ببرید ، فرصت های جدیدی را پیش روی خود ببینید ، در شناختن خود و دنیای اطراف تلاش کنید.