آیا در صورت عدم نیاز به شخصی می توان مجبور به کار شد؟ چگونه او را تحت فشار قرار دهیم ، وادار کنیم از همه مهارتهایی که دارد استفاده کند؟ بدون انگیزه ، شخص کاری نمی کند. بنابراین لازم است اطمینان حاصل کنیم که انگیزه در او ظاهر می شود.
تلویزیون ، کامپیوتر ، تلفن را از شخص بگیرید و او شروع به کار ، ایجاد ، انجام کارهایی می کند که "مدتهاست به دست آنها نرسیده است" ، خانه اش را تجهیز می کند ، بیشتر کار می کند یا تجارت خود را شکل می دهد ، با او ارتباط بیشتری برقرار می کند اقوام ، دوستان ، عزیزان ، فرزندان … به عبارت دیگر ، آنچه را که وی را از زندگی واقعی منحرف می کند از شخص دور کنید - و سپس او زندگی خود را شروع می کند.
یک شخص نمی تواند بیکار بنشیند و ارتباط برقرار کند. اما در دنیای مدرن ، همه این کارها توسط تلویزیون و کامپیوتر (بازی ها ، برنامه های گفتگو ، فیلم و غیره) ، تلفن (ارتباط با مردم) برای او انجام می شود. همه اینها را از شخص دور کنید و زندگی او به طرز چشمگیری تغییر خواهد کرد. او شروع به فکر کردن ، یادگیری در مورد دنیای واقعی ، کار با دستان خود و ایجاد ، ایجاد زیبایی می کند.
یک شخص زندگی نمی کند زیرا قهرمانان آن فیلم ها ، مجموعه های تلویزیونی ، نمایش ها ، بازی هایی که دوست دارد برای او انجام دهند. به نظر می رسد او زندگی مشابه آنها را تجربه می کند ، فقط همه اینها در ذهن او اتفاق می افتد. اما برای آگاهی مهم نیست که وقایع در کجا رخ می دهند - در واقعیت یا در تخیل؟ بنابراین ، همه چیز یکسان درک می شود. اینجا یک مرد است و زندگی شخصی دیگری را بر روی کاناپه دراز کشیده است.
اما اگر او از داشتن چنین زندگی محروم شود ، باید مجبور شود از خواب بیدار شود ، به اطراف خود نگاه کند و بفهمد که هیچ چیز در زندگی او وجود ندارد. برای داشتن نوعی خوشبختی باید عمل کنید ، کاری انجام دهید و کاری خلق کنید. پس از آن است که او شروع به فعالیت ، هدفمند ، تفکر و کار می کند.
چگونه کاری کنیم که یک شخص با سر خودش کار کند ، خلق کند ، فکر کند؟ فقط همه چیزهایی را که قبلا وقت خود را صرف آن کرده بود از او بگیرید.