اگر نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید ، فکر را به روشی استاندارد متوقف کنید ، دشمن می تواند یک شبه دوست شود. در زندگی ما هیچ چیز بیهوده اتفاق نمی افتد ، بنابراین شما باید بیشتر مراقب احساسات و احساسات خود باشید.
هر یک از ما دشمنان و دوستان خود را داریم. این امر با وجود وجود افراد خوب یا بد ارتباط ندارد ، بلکه با دوگانگی درک جهان توسط یک شخص است. اگر سفید باشد ، سیاه نیز وجود دارد. یعنی همه چیز عکس خود را دارد. بنابراین ، داشتن دوستان پیش فرض دشمنان است. علاوه بر این ، منیت انسانی به گونه ای تنظیم شده است که همه چیز را با توجه به مقیاس پذیرفته شده ارزش ارزیابی می کند ، همه چیز را در قفسه ها قرار می دهد: مال من نیست ، خوشایند ناخوشایند است و غیره
اما بدون عشق به همه مردم چطور؟ عشق نه تنها کتاب مقدس ، بلکه تقریباً هر کتاب عالمانه ای را می آموزد. بسیاری از معلمان و روشن فکران در مورد عشق به همه مردم اطراف ما ، حتی به دشمنان صحبت می کنند. چگونه می توانید عاشق دشمنی شوید که باعث ایجاد احساس بیزاری شود؟
برای شروع عشق ورزیدن ، باید جهان بینی خود را تغییر دهید
برای یادگیری دوست داشتن دشمن ، باید روی خود کار کنید ، یا بهتر بگوییم ، باید جهان بینی خود را تغییر دهید ، سر و شانه های خود را بالاتر ببرید.
همه افراد توسط رشته های نامرئی به هم متصل می شوند. به طریقی دیگر ، این رشته ها را می توان کانالهای اطلاعات انرژی نامید. این ارتباط نشان می دهد که در صفحه ظریف همه ما یکی هستیم. چگونه می توانید خود را در عمل دوست نداشته باشید ، بلکه در جسم دیگری مجسم شده باشید؟ در سطح مشخصی از آگاهی ، ما یک ارگانیسم واحد هستیم و زندگی زمینی خود وسیله ای برای جمع آوری تجربه هر فرد است.
اعتقاد بر این است که قبل از تولد ، هر یک از ما در مورد نقش های آینده با گروهی از افراد مذاکره می کنیم. شخصی نقش یک پدر دلسوز را بازی می کند ، کسی نقش دوست ، دیگری - دشمن را بدست می آورد. پذیرش این کار خرد می خواهد. آن وقت دشمن می تواند به یک دوست واقعی تبدیل شود. چیزی به عنوان "معکوس کردن موناد" وجود دارد. این مفهوم حالتی را توصیف می کند که یک پدیده فوراً عکس آن شود. همزمان مقدار زیادی انرژی آزاد می شود که می تواند سرنوشت چندین نفر را تغییر دهد.
مفهوم پیش پا افتاده تری از دشمن
دشمن کسی است که از نظر جسمی یا روحی با ما مخالفت کند. هرچه بیشتر مقاومت کنیم ، پرخاشگری نشان دهیم ، اختلافات هرچه بیشتر شعله ور می شوند ، تضادها رشد می کنند. برای جلوگیری از تشدید درگیری به یک نقطه حساس ، باید سعی کنید حداقل با دشمن رفتار خنثی داشته باشید.
کافی است با او به عنوان یک موجود زنده با عشق رفتار کنیم. هر موجود زنده ای شایسته عشق و شناخت است. ممکن است از دشمن خواسته شود که ویژگیهای خاصی از شخصیت را در ما ایجاد کند که به تحقق بیشتر رویا کمک می کند. هیچ اتفاقی در زندگی وجود ندارد. دوستان ، دشمنان ، اقوام ، همسایگان به روشی خاص شخصیت ما را شکل می دهند ، زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند.
دشمن را می توان به عنوان شخصی که ما را تغییر می دهد دوست داشته شود و خصوصیات خوب او را برجسته کند. ممکن است این فرد یک خانواده خوب باشد یا کاملاً گیتار بنوازد ، که از قبل شایسته عشق است. اگر مجبور باشید با دشمن روبرو شوید ، در صورت شروع رویارویی ، عشق پنهان به پیروزی شما کمک خواهد کرد. یک فرد می تواند از بیرون پرخاشگری نشان دهد ، عشق را در درون خود نگه دارد. این عمل در بین کسانی که ورزشهای رزمی را انجام می دهند توسعه یافته است.
عاشق شدن با دشمن آسان نیست. غالباً منیت ، تصویر آشنا از جهان ، در روند عشق اختلال ایجاد می کند. اما اگر ایجاد احساس عشق به دشمن امکان پذیر باشد ، مقدار زیادی انرژی ظاهر می شود که می تواند در یک کانال خلاق قرار گیرد. همه چیز در زندگی ما بسیار ظریف است ، بنابراین هر عملی می تواند به یک نقطه عطف در سرنوشت تبدیل شود.